مشاوره مدیریت

اصول مدیریت سازمانی

مشاوره مدیریت

اصول مدیریت سازمانی

5 مرحله برای تعریف استراتژی بازاریابی

کارآفرینان، آیا می خواهید سود خود را به حداکثر برسانید و از پایداری کسب و کار خود اطمینان حاصل کنید؟ وقت آن است که استراتژی بازاریابی خود را توسعه دهید. اما منظور ما از استراتژی بازاریابی چیست؟ چگونه یک استراتژی بازاریابی ایجاد کنیم؟ ما 5 مرحله کلیدی برای موفقیت در این فرآیند را به شما ارائه می دهیم. از رهبر پیروی کنید.

استراتژی بازاریابی چیست؟

استراتژی بازاریابی را می توان به عنوان یک برنامه عملیاتی تعریف کرد که به شما کمک می کند تا اهداف خود را تعریف کرده و به آن دست یابید. این ابزارهای مختلف عمل را ترکیب می کند تا از مزیت رقابتی شرکت شما در بازار معین اطمینان حاصل کند.

استفاده از آن در یک شرکت در دو سطح است.

در سطح زمینه فعالیت:

 یعنی استراتژی بازاریابی بر انتخاب سبد فعالیت، توسعه خط مشی برند و ایجاد مزیت های رقابتی تأثیر می گذارد.

در سطح عملکردی:

 استراتژی بازاریابی برای یک بخش بازار، یک دسته از مشتریان، و برای طیف وسیعی از محصولات اعمال می شود.

این به شما کمک می کند تا استراتژی های مختلفی را برای دستیابی به اهداف خود انتخاب و اجرا کنید. با این حال، تعیین اهداف روشن، مشخص و قابل دستیابی آسان نیست. برای داشتن اهداف، البته، اما هنوز باید ابزاری برای مطابقت با جاه طلبی های خود داشته باشید.

در فرآیند ایجاد یک استراتژی بازاریابی، شما این فرصت را خواهید داشت که کسب و کار خود، رقبای خود، بازارهای هدف و مصرف کنندگان خود را مطالعه کنید. مطالعه ای که سپس انتخاب استراتژی هایی را که باید اتخاذ شود تعیین می کند.

انواع مختلف استراتژی های بازاریابی چیست؟

ما 4 نوع استراتژی بازاریابی را برای شما انتخاب کرده ایم تا از موقعیت بازاریابی خود اطمینان حاصل کنید و کسب و کار خود را توسعه دهید.

استراتژی تمایز

استراتژی تمایز به شما این امکان را می دهد که خود را از رقبای خود متمایز کنید. اما چگونه می توان خود را منحصر به فرد کرد و موقعیت خوبی برای خود داشت؟ اگرچه ما در مورد یک نوع محصول صحبت می کنیم، اما باید مطمئن شوید که ارزش بیشتری برای مشتریان بالقوه خود فراهم می کنید.

راه های زیادی برای نشان دادن تفاوت شما وجود دارد: تمایز از طریق شوخ طبعی، نوآوری، تعهد و بسیاری موارد دیگر... یک مثال از تمایز، اتخاذ شفافیت کامل در مورد محصولات شما است. : ترکیب، فرآیند تولید، قابلیت ردیابی

به طور خلاصه، شما باید همان محصولات را بفروشید، اما مانند دیگران این کار را نکنید.

استراتژی تمرکز

استراتژی تمرکز شامل شناسایی و انتخاب یک بخش خاص از بازار برای متمرکز کردن اقدامات استراتژیک و تجاری آن است. به این استراتژی، استراتژی طاقچه نیز می گویند، بنابراین می توانید فشار رقابتی را کاهش دهید و موقعیت مسلط را در یک بازار هدف به دست آورید.

این به شرکت شما اجازه می دهد تا دانش خود را بر روی مشتریان هدف و یک نیاز خاص برجسته کند. هدف این استراتژی کاهش، هدفمند و کارآمد دامنه اقدامات تجاری است.

استراتژی اسکیمینگ

استراتژی skimming عبارت است از قرار دادن خود در یک بخش بازار رده بالا. به طور مشخص، این شامل تعیین یک قیمت نسبتاً بالا، فراتر از قیمت های ارائه شده توسط رقبا است. بحث ارائه یک محصول با کیفیت بسیار خوب و حتی بسیار بالا به مصرف کنندگان با قدرت خرید بالا است. این سیاست قیمت بالا متکی بر روانشناسی مشتری است که با خرید محصولات با کیفیت بالا ارزش دارد.

استراتژی نفوذ

برخلاف استراتژی skimming، این استراتژی امکان یکپارچه سازی بازار را با ارائه قیمت های نسبتا پایین برای جذب حداکثری مشتریان بالقوه فراهم می کند.

این استراتژی هنگام عرضه یک محصول جدید برای به دست آوردن سهم قابل توجهی از بازار در اسرع وقت استفاده می شود. شما می توانید از یک استراتژی دیجیتال برای حمایت و تکمیل استراتژی بازاریابی خود استفاده کنید. ترکیب بازاریابی دیجیتال و بازاریابی سنتی موقعیت بهتر را تضمین می کند.

مراحل اصلی برای تعریف استراتژی بازاریابی شما

استراتژی بازاریابی جزء جدایی ناپذیر استراتژی کسب و کار است که بخشی از بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت است. بنابراین چه مراحلی را باید در تدوین استراتژی بازاریابی دنبال کرد؟

تحلیل بازار

هر استراتژی با مطالعه دامنه آن شروع می شود. تجزیه و تحلیل بازار شامل مشخص کردن ساختار، اهمیت، روند و تکامل فروش است. این به صورت آماری و ترکیبی.

ما علاقه مند به بازار محصول هستیم، بازاری که توسط شرکت اشغال شده است. سپس بازار مرجع است که با نیاز به دسته بندی محصول تعریف می شود. و در نهایت، بازار عمومی که فروش محصولات مختلف (بازار آموزش، بازار حمل و نقل و غیره) را ایجاد می کند.

تقسیم بندی این بازارهای مختلف که احتمالاً از پیشنهاد شما استقبال می کنند بسیار مهم است. این به شما امکان می دهد تا بازار کلیدی را هدف قرار دهید که در آن می توانید پیشرفت کنید.

هدف گذاری

با در دست داشتن تمام داده های مربوط به بازار، اکنون می توانید به سمت هدف گذاری بروید. این مرحله ای است که به شما امکان می دهد بخش هایی از بازار را انتخاب کنید که می خواهید تلاش خود را در آن متمرکز کنید. هدف گذاری باید مهارت ها، منابع و البته اهداف شما را در نظر بگیرد.

فرصت ها

اکنون زمان آن است که فرصت های موجود برای کسب و کار خود را در بازاری که انتخاب کرده اید شناسایی کنید. آنها می توانند اشکال مختلفی داشته باشند: سرمایه گذاری مشترک و اتحاد استراتژیک، بازار خاص، نیازهای جدید برای پر کردن، رقبای ناکارآمد در بازار و غیره.

بهترین راه برای شناسایی فرصت ها استفاده از ماتریس SWOT (قوت ها، نقاط ضعف، فرصت ها، تهدیدها) است.

موقعیت یابی

موقعیت یابی مفهومی است که جایگاه برند شما را در ذهن مصرف کنندگان در مقایسه با رقبا می سنجد. در واقع این موضوع اشغال جایگاه قابل توجهی در ذهن خریداران برای تأثیرگذاری بر رفتار خرید آنهاست.

انتخاب یک موقعیت، تصمیمات مربوط به عناصر ترکیبی از استراتژی بازاریابی شما را تعیین می کند.

آمیخته بازاریابی

در این آخرین مرحله است که به جزئیات مربوط به عملیات پی می بریم. اقدامات در آمیخته بازاریابی در 4 حوزه محصول، قیمت، ارتباطات، توزیع انجام می شود. خط مشی محصول: ما در مورد ویژگی های مرتبط با تولید و توسعه یک محصول (محدوده، بسته بندی، طراحی، تصور و غیره) صحبت می کنیم.

·        سیاست قیمت گذاری: این فرآیند تعیین قیمت یا قیمت گذاری پیشنهادات شما است. نوع محصول، ارزش محصول از نظر خریداران و هزینه های مربوط به تولید را در نظر می گیرد.

·        خط‌مشی توزیع: این خط‌مشی کانال‌های توزیع مختلف محصولات شما (فروش مستقیم، فروش با استفاده از شخص ثالث) و همچنین بازیگران آن (توزیع‌کنندگان مجاز، خرده‌فروشان) را تعیین می‌کند.

·        خط مشی ارتباطی: شامل کلیه اقدامات مربوط به تبلیغات، مستقیم (در محل فروش) یا غیر مستقیم (تبلیغات) می شود.

توسعه یک استراتژی بازاریابی داده های ارزشمندی را در مورد بازارها، رقبا و شرکت شما به ارمغان می آورد. شناسایی فرصت ها و انتخاب های استراتژیک بر اساس آن امکان پذیر می شود. اکنون زمان آن است که برنامه بازاریابی خود را بنویسید.

اگر این مقاله را دوست داشتید، از شما دعوت می کنیم تا متدولوژی طراحی استراتژی اکتساب ما را کشف کنید، صفحات اول روش "طراحی استراتژی اکتساب: راهنمای نهایی برای ساختن گام به گام طرح کسب خود" را دانلود کنید و با آژانس بازاریابی ورودی ما مشورت کنید.

اجزای یک استراتژی برند موثر

بسته به اندازه و ماهیت کسب و کار شما، استراتژی برند شما ممکن است نیاز به اجزای مختلفی داشته باشد. فرآیند استراتژی برندی که ما با Factorion، یک مشاور صنعت هوشمند در هلند طی کردیم، بسیار متفاوت از فرآیندهایی است که شرکت های Fortune 100 ممکن است با استراتژیست های خود طی کنند.

با در نظر گرفتن این موضوع، در اینجا چیزهایی وجود دارد که ما همیشه در فرآیند استراتژی برند که با مشتریان انجام می دهیم، لحاظ می کنیم.

1. ارزش های اصلی

اینها باورهایی هستند که به هر کاری که انجام می دهید اطلاع می دهند. آنها در وهله اول دلیلی هستند که شما در تجارت هستید (فراتر از کسب درآمد).

ارزش های اصلی شما به شدت تحت تاثیر ارزش های بنیانگذار/رهبر شرکت است و بعید است که هرگز تغییر کنند. اگر استیو جابز نبود، اپل اپل نمی‌شد (و هر چه تیم کوک از ارزش‌های استیو جاب در طراحی و نوآوری محصول دور شود، برای برند اپل بدتر می‌شد).

2. بیانیه موقعیت استراتژیک

IKEA به عنوان تولید کننده مبلمان ارزان قیمت و در عین حال امروزی قرار دارد. رالف لورن به عنوان یک برند ممتاز برای مد پیشتاز شناخته می شود. Abercrombie & Fitch به‌عنوان یک مارک مد پیشرو (و کمی خوش‌تیپ) برای افراد جوان و خوش‌قیافه شناخته می‌شود.

چگونه می خواهید خود را در ذهن مشتریان خود قرار دهید؟ اگر ندانید کجا را هدف بگیرید نمی توانید به هدفی بزنید. در Cult Method، ما تحقیقات رقابتی را برای شناسایی فرصت های بالقوه برای بیانیه موقعیت دقیق تر انجام می دهیم.

3. نمایه(های) مشتری ایده آل

سعی دارید چه کسانی را جذب کسب و کار خود کنید؟ اگر در استراتژی برند سعی کنید برای همه چیزی باشید، به زودی توسط مشتریان فراموش خواهید شد.

مخاطبان هدف شما باید متمرکز بر لیزر باشند. خوانندگان آمریکایی با Trader Joe (یک خواربار فروشی زنجیره ای) آشنا هستند. مشتری ایده آل آنها "یک دانشجوی دکتری بیکار ... با ذوق اکتسابی و نه بخشی از فرهنگ تلویزیونی انبوه، و شاید یک شراب خوار" است. (Joe Coulombe، بنیانگذار Trader Joe's، نوامبر 1986 - منبع)

در حال حاضر، در طرح کلان، ممکن است این تعداد دانشجوی دکتری بیکار در اطراف وجود نداشته باشد. اما دانشجوی دکترای بیکار بخش بسیار واقعی و بزرگی از بازار را در بر می گیرد: افراد تحصیل کرده و آگاه به هزینه که کیفیت را با قیمت مقرون به صرفه می خواهند.

4. وعده برند

وقتی ارزش‌های برند، موقعیت استراتژیک و شخصیت‌های ایده‌آل مشتری را بدانید، توسعه وعده‌های برندتان آسان می‌شود. وعده برند پیامی است که با مخاطب هدف شما صحبت می کند. به آن‌ها می‌گوید وقتی با برند شما تعامل دارند چه انتظاری داشته باشند. یک وعده برند خوب ساده، معتبر، متفاوت، مرتبط و الهام بخش است. به عنوان مثال، وعده نام تجاری نایک این است: "اوردن الهام و نوآوری برای هر ورزشکار * در جهان." ستاره نشان می دهد که اگر بدنی دارید، یک ورزشکار هستید.

5. ظاهر و احساس هویت برند شما

همه ما می دانیم که طراحی عالی و کپی رایتینگ قوی چه تفاوتی می تواند در موفقیت یک شرکت یا محصول ایجاد کند. به عنوان انسان، ما به چیزهای زیبا کشیده می شویم. یک استراتژی خوب می تواند بیان خلاقانه هویت برند شما را راهنمایی کند تا مطمئن شود که آنها با اهداف موقعیت یابی شما و سلیقه مشتریان ایده آل شما همسو هستند.

6. اولویت بندی نقاط تماس برند و عوامل آگاهی

نقاط تماس برند شما هر نقطه تماس بین کسب و کار شما و مصرف کنندگان است. آن‌ها می‌توانند شامل وب‌سایت بازاریابی، خبرنامه ایمیل، حساب‌های رسانه‌های اجتماعی، فروشگاه‌های آجری، خطوط پشتیبانی مشتری و بسته‌بندی محصول شما باشند.

یک استراتژی برند خوب به شما کمک می کند تا بر روی مهمترین نقاط تماس با بازده بالا تمرکز کنید تا از گسترش بیش از حد سازمان خود جلوگیری کنید.

7. صدا و لحن نام تجاری شما، و همچنین پیام های خاص

استراتژی برند شما علاوه بر تعریف اینکه روی چه نقاط تماسی باید تمرکز کنید، باید حداقل چارچوبی آزاد در مورد نحوه برقراری ارتباط شما ارائه دهد (مثلاً آیا لحن شما سرگرم کننده است یا جدی؟).

Mailchimp ارائه‌دهنده خدمات ایمیل دستورالعمل‌های عمیقی دارد که تضمین می‌کند ارتباطات آن‌ها هم سازگار و هم با استراتژی برندشان هماهنگ است. مثلا:

با استفاده از طنز بی‌نظیر و صدای محاوره‌ای، با زبان بازی می‌کنیم تا کار [مشتریان] را شاد کنیم. ما ظریف را به پر سر و صدا، مزاحم را به مسخره ترجیح می دهیم. ما خودمان را خیلی جدی نمی گیریم.

10 گام ساده برای یک استراتژی برند برنده

بسیاری به اشتباه فکر می کنند که استراتژی برند به طراحی یک لوگوی زیبا یا ایجاد یک شعار جذاب محدود می شود. این نمی تواند دور از واقعیت باشد!

در حقیقت، برند شما شامل همه چیزهایی است که شما را از رقبا متمایز می کند. همه چیز از هویت بصری شما گرفته تا پیام های شما و تجربه مشتری. ناگفته نماند که مردم چگونه کسب و کار شما را درک می کنند، شامل تمام افکار و احساساتی که با برند شما مرتبط می کنند.

عناصر یک استراتژی برند موثر

از آنجایی که برندسازی بسیار گسترده است، توسعه یک استراتژی که کارآمد باشد هم زمان و هم برنامه ریزی دقیق می طلبد. برای کمک به این برنامه ریزی، دستورالعمل هایی را برای ایجاد یک استراتژی برند موثر برای کسب و کار خود در نظر بگیرید.

چگونه استراتژی برند خود را توسعه دهیم؟

ایجاد یک برنامه بلندمدت برای ایجاد برند شما می تواند کاری طاقت فرسا به نظر برسد. از کجا شروع می کنید؟ 10 مرحله وجود دارد که می تواند به شما یک پایه محکم برای ساختن بدهد.

1. جایگاه(های) خود را انتخاب کنید

پذیرایی از یک بازار خاص ممکن است شامل ارائه خدمات تخصصی، ارائه خدمات به مخاطبان خاص، یا محدود کردن تمرکز شما به محصولات خاصی باشد که به بهترین وجه نیازهای مشتریان شما را برآورده می کند. چرا «نیز کردن» می تواند یک حرکت استراتژیک هوشمندانه باشد؟

مزایا عبارتند از:

·        زمان و انرژی بیشتری برای تمرکز بر ایجاد بهترین محصولات، خدمات و تجربیات ممکن برای مشتریان خود.

·        کاهش اتلاف منابع (از جمله پول).

·        امکان دریافت حق بیمه برای تخصص تخصصی شما.

·        تمایز از رقبای که برای مخاطبان مختلف یا عمومی تر (شاید با پیشنهادات متفاوت یا عمومی تر نیز) جذابیت دارند.

·        به جای اینکه منابع خود را به طور نازک گسترش دهید و سعی کنید همه چیز را برای همه داشته باشید، می توانید آنها را در جایی که بهترین کار را انجام می دهند اختصاص دهید.

البته این بدان معنا نیست که باید روی یک مخاطب، خدمات یا محصول محدود تمرکز کنید. کسب و کارها می توانند با موفقیت به چندین جایگاه مختلف پاسخ دهند.

برای ایجاد پایه و اساس استراتژی برند خود، تعیین کنید که تمرکز شما در کجا ارزش بیشتری دارد. در نظر گرفتن آنچه بیشتر از آن لذت می برید و در آن عالی هستید، شروع خوبی برای شما ایجاد می کند و شما را در مسیر تصویر برند شماره گیری شده قرار می دهد که از استراتژی بازاریابی شما پشتیبانی می کند.

2. اهداف تجاری و بازاریابی خود را مشخص کنید

تمام هدف یک استراتژی رسیدن به یک هدف (یا اهداف) است. بنابراین، در توسعه استراتژی برند خود، نمی توانید اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را در نظر بگیرید.

به این فکر کنید که می خواهید کسب و کارتان در ماه آینده، سال آینده و چند سال دیگر به کجا برسد. آیا می خواهید تعداد مشتریان خود را تا درصد مشخصی افزایش دهید؟ آیا ایجاد یک برنامه وفاداری مشتری در کارت ها برای شما مناسب است؟ آیا در نهایت می خواهید مکان دیگری را باز کنید؟

در هر صورت، زمانی که تصمیم می‌گیرید چه استراتژی برندی با تلاش‌های بازاریابی شما هماهنگ می‌شود و شما را به هدفتان می‌رساند، اهداف اصلی خود را در اولویت قرار دهید.

3. تحقیقات برند را انجام دهید

ساختن یک استراتژی برند در یک حباب ایده بدی است. درک این نکته مهم است که رقبای شما و سایر مشاغلی که مخاطبان شما با آنها درگیر هستند چگونه خود را برندسازی می کنند.

البته، شما نمی خواهید یک کپی کننده باشید. با این حال، می‌توانید از آنچه برای آن‌ها مفید است، نحوه واکنش مخاطبانتان به تاکتیک‌های خاص و حتی کارهایی که رقبای شما در برندسازی‌شان انجام نمی‌دهند، بیاموزید. نگاه کردن به برندهای موجود می تواند به شما الهام بخش خلاقانه و بینش استراتژیک بدهد تا به شما کمک کند خود را از سایرین متمایز کنید.

4. آنچه شما را متمایز می کند را در کانون توجه قرار دهید

حتی اگر چیزی که ارائه می‌دهید واقعاً منحصر به فرد یا منحصر به فرد نباشد، همچنان می‌توانید متفاوت باشید. چگونه؟ پیام برند شما یک کلید است.

به عنوان مثال، قهوه‌های زنجیره‌ای تجاری Starbucks و Dunkin’ Donuts را در نظر بگیرید. هر دو محصولات مشابهی می فروشند، اما استراتژی های برند آنها پیام های متفاوتی را به مخاطبان بسیار متمایز منتقل می کند. و هر دو برند موفق هستند. همین امر می تواند در مورد شما نیز صادق باشد.

شما می توانید استراتژی برند خود را سفارشی کنید و کسب و کار خود را با موارد زیر متمایز کنید:

·        بیانیه ماموریت و چشم انداز که برای شما شخصی است

·        ارزش‌های اصلی که در قلب کاری که انجام می‌دهید قرار دارند و مشتریان شما به اشتراک می‌گذارند

·        توصیفی شفاف از روش منحصر به فرد شما برای حل یک مشکل رایج

·        توضیح واضحی از روش حل یک مشکل غیر معمول اما قابل توجه

·        تمرکز بر یک ویژگی غیر معمول یا منحصر به فرد از مخاطبان هدف شما

·        تجربه مشتری منحصر به فردی که برای مشتریان خود ایجاد می کنید.

فرض کنید شما صاحب یک پیتزا فروشی هستید. بله، تعداد زیادی پیتزا فروشی دیگر در آنجا وجود دارد. با این حال، پیتزای شما منحصر به فرد است زیرا پیتزای آجری ایتالیایی اصیل را در محیطی سرو می کنید که مشتریان شما را مستقیماً به قلب سیسیل می برد. هدف شما فقط تهیه پیتزاهای خوشمزه نیست. این برای ارائه یک تجربه معتبر ایتالیایی است که محلی ها نمی توانند در جای دیگری در این منطقه پیدا کنند.

اکنون نوع کسب و کار واقعی خود را به جای پیتزا فروشی جایگزین کنید. سوال اصلی همچنان باقی است. همان چه چیزی می توانید به مشتریان ارائه دهید که نمی توانند از رقبای شما دریافت کنند؟

5. به تجارت خود به عنوان یک شخص فکر کنید

هر فردی شخصیت منحصر به فردی دارد. هر تجارتی هم همینطور. با این حال، در هر دو مورد، هر شخصیتی به یاد ماندنی نیست. برای جلوگیری از داشتن یک نام تجاری فراموش نشدنی، می تواند به تصور کسب و کار شما به عنوان یک شخص (واقعی یا خیالی) کمک کند.

از خود بپرسید: اگر کسب و کار من یک شخص بود، چه نوع آدمی بود؟ چه ویژگی ها و ویژگی هایی آن را جذاب، تاثیرگذار یا به یاد ماندنی می کند؟ دیگران چگونه صدا، لحن و سبک خود را توصیف می کنند؟ این تمرین می تواند به شما کمک کند ویژگی های کسب و کار خود را که می خواهید در استراتژی برند خود برجسته کنید و بهترین راه برای انجام آن را تجسم کنید.

6. یک تجربه استثنایی برای مشتری ایجاد کنید

تجربه مشتری اکولایزر عالی کسب و کارها است. مطمئناً، یک رقیب ممکن است همان محصولات یا خدمات را با قیمت ارزان‌تری ارائه دهد، اما اگر با مشتریان خود رفتار ضعیفی داشته باشند یا به جزئیات کوچک اما مهم نپردازند، اهمیتی نخواهد داشت. مردم مایلند پول یا زمان بیشتری را برای تجربه بهتر خرج کنند.

به علاوه، مشتریان راضی می‌توانند به بازاریاب‌های کوچک برای کسب‌وکار شما تبدیل شوند، تجربه مثبت خود را منتشر کنند، نظرات مشتریان را بنویسند، و شما را به دیگرانی مانند آنها توصیه کنند. بنابراین فراتر از این فکر کنید که چگونه می توانید یک تجربه مناسب یا حتی کمی بهتر از رقبای خود ارائه دهید. تجربه ایده آلی را برای مشتریان خود ارائه دهید.

چه پایه های اضافی را می توانید پوشش دهید تا به مشتریان خود نشان دهید که واقعاً از آنچه می گویید دفاع می کنید؟ چه جنبه هایی از برند خود را می توانید در ارتباط با مشتریان، خدمت رسانی و حمایت از آنها به عمل تبدیل کنید؟ علاوه بر این، چگونه می توانید برای مشتریان خود به اشتراک گذاری تجربیات مثبت خود به خصوص آنلاین با شما آسان کنید؟

7. با جامعه خود درگیر شوید

استقبال از جامعه محلی شما می تواند معجزه ای برای کسب و کار شما ایجاد کند. مردم عاشق حمایت از مشاغل محلی هستند و اغلب آگاهانه انتخاب می کنند تا آنها را در زنجیره های بزرگ مرتب کنند. به علاوه، برخلاف شرکت‌های بزرگ‌تر، این امکان را برای افراد فراهم می‌کنید که چهره‌ای به برند شما بدهند و آن را جذاب‌تر و انسانی‌تر کنید.

ارتباط شخصی با مشتریان دارای مزیت دوگانه است. اول، این یک راه عالی برای ایجاد روابط، ایجاد شهرت عالی، و تبدیل مشتریان وفادار به طرفداران برند است که با کمال میل تجربیات مثبت خود را با کسب و کار شما به اشتراک می گذارند. دوم، هرچه بیشتر با مشتریان خود در ارتباط باشید، نیازهای آنها را بهتر درک خواهید کرد. بینش‌هایی که جمع‌آوری می‌کنید به شما این امکان را می‌دهد که راه‌حل‌های مناسب‌تری ارائه دهید، که به معنای مشتریان خوشحال‌تر است!

چه راه هایی وجود دارد که می توانید در جامعه خود درگیر شوید؟ شما می توانید با دیگر صاحبان مشاغل کوچک ارتباط برقرار کنید، در رویدادهای محلی شرکت کنید، بهترین مشتریان خود را در صفحات رسانه های اجتماعی خود معرفی کنید، یا حتی از تیم های ورزشی کودکان از مدارس مجاور حمایت کنید. همه این استراتژی ها شما را به مشتریان خود نزدیک تر می کند و در عین حال آنها را تشویق می کند تا از تجارت شما حمایت کنند.

8. ایجاد و نگهداری یک وبلاگ با کیفیت بالا

یک وبلاگ تجاری که به خوبی نگهداری می شود می تواند مزایای زیادی از جمله افزایش دید آنلاین و افزایش فروش به همراه داشته باشد. با این حال، همچنین می تواند راهی مطمئن برای توسعه برند شما باشد.

همانطور که گفته شد، برندسازی به این معناست که کسب و کار شما به راحتی در میان جمع قابل شناسایی باشد و وبلاگ نویسی راهی عالی برای ارتباط با شخصیت و هدف منحصر به فرد شرکت شما است.

فقط مطمئن شوید که موضوعاتی را انتخاب کنید که به مخاطبان شما مرتبط است و پست های شما را برای خواندن آسان می کند و تصاویر را برای جلب توجه و بهبود تجربه کاربر اضافه می کند. و از افزودن شخصیت به اطلاعاتی که منتقل می کنید نترسید. به این فکر کنید که چگونه شخصاً با یک مشتری در مورد تجارت خود یا یک توصیه خاص صحبت می کنید و سعی کنید در هنگام نوشتن پست های خود این سبک مکالمه را حفظ کنید.

9. هویت بصری خود را به صورت استراتژیک توسعه دهید

هنگام تصمیم گیری در مورد برندسازی بصری، استراتژی به همان اندازه کلیدی است که هنگام ایجاد پیام شما. به عنوان مثال، انتخاب رنگ های برند صرفاً یک موضوع ترجیحی شخصی نیست. روانشناسی رنگ باید یک عامل راهنما باشد. از این گذشته، تحقیقات نشان داده است که بین 62 تا 90 درصد قضاوت‌های فوری مشتریان بر اساس رنگ است. چرا؟

رنگ‌های مختلف احساسات و واکنش‌های متفاوتی را برمی‌انگیزد، که می‌توانید از آنها برای تأثیرگذاری بر نحوه نگاه و تعامل مردم با برندتان استفاده کنید.

به عنوان مثال، "Vibes" مرتبط با برخی از رنگ ها را در نظر بگیرید:

·        آبی می تواند قابلیت اطمینان و اعتماد را در میان بسیاری از چیزهای دیگر نشان دهد و آن را به محبوب ترین و پرمعنی ترین رنگ تبدیل کند.

·        بنفش یکی دیگر از موارد مورد علاقه است و با سلطنت، خلاقیت و خوش بینی همراه است.

·        رنگ قرمز شور، هیجان و جسارت را به همراه چندین نقطه متضاد از جمله خطر به ذهن می آورد (پس مراقب این یکی باشید!)

·        سبز اغلب مفاهیمی مانند رشد، سلامت و ایمنی را نشان می دهد.

·        رنگ زرد با گرما، روشنایی و خوش بینی همراه است.

·        سیاه و سفید هر دو می توانند برای انتقال کلاس، اعتماد به نفس و سادگی استفاده شوند.

و این فقط یک مزه از بسیاری از مفاهیم مثبت و نه چندان مثبت مرتبط با رنگ ها و سایه های مختلف است. نکات ظریف زیادی وجود دارد که باید در نظر داشته باشید، بنابراین، از لوگوی شما گرفته تا طراحی وب سایت و فراتر از آن، مطمئن شوید که رنگ های برند خود را هوشمندانه انتخاب کنید. تنها در صورتی که این کار را انجام دهید، برندسازی بصری شما از استراتژی برند بزرگ‌تر شما پشتیبانی می‌کند و تجارت بیشتری را برای شما به ارمغان می‌آورد.

10. حساب های رسانه های اجتماعی خود را متحد کنید

علاوه بر وب سایت شما، حساب های رسانه های اجتماعی شما جزو آسان ترین نمایندگان تجارت آنلاین شما هستند. به عبارت دیگر، حساب‌های شما فرصتی عالی برای متمایز کردن نام تجاری شما از آغاز تعامل یک مشتری بالقوه با شما فراهم می‌کند.

چه از توییتر، فیسبوک، اینستاگرام یا سایر پلتفرم‌ها استفاده می‌کنید، صدا و تصاویری منسجم را حفظ کنید. این اطمینان حاصل می کند که دنبال کنندگان و مشتریان بالقوه شما با همان ثبات و اطمینانی روبرو می شوند که در صورت معامله با شما انتظار دارند.

چرا کار را در استراتژی برند خود قرار دهید؟

نام تجاری شما با شما شروع می شود اما در نهایت با تصوری که مردم از کسب و کار شما دارند و اقداماتی که در نتیجه انجام می دهند یا انجام نمی دهند به پایان می رسد. (عملیات مواردی مانند پر کردن فرم - که یک ابزار جمع آوری داده های شخص اول است که در دنیای بدون کوکی اهمیت فزاینده ای پیدا می کند.)

با شکل دادن به هر جنبه از برند خود به طور هدفمند، می توانید تأثیر مثبتی بر درک و پاسخ مخاطبان خود داشته باشید، نه اینکه به تبلیغات خود اضافه کنید.

چه کسب‌وکار شما بزرگ باشد یا کوچک، قدیمی یا جدید، اولویت‌بندی استراتژی برند شما به روش‌های متعددی نتیجه خواهد داد. آیا می خواهید روابط قوی تری با مخاطبان خود داشته باشید، شهرت بهتری داشته باشید، در معرض دید بیشتری قرار بگیرید و درآمد بیشتری داشته باشید؟ اگر چنین است، کار را در این بخش ارزشمند از طرح کسب و کار کوچک خود قرار دهید.

مزایا و معایب استخدام مشاور تولید ناب

فلسفه تولید ناب بر حذف ضایعات به هر شکل در محیط کار متمرکز است. روش‌های ناب خاص شامل مدیریت موجودی به‌موقع، سیستم‌های زمان‌بندی Kanban، سازماندهی محل کار 5S، Scrum و سایر روش‌های توسعه نرم‌افزار «چابک» است. بسیاری از این مفاهیم و سیستم‌ها توسط سازنده خودرو تویوتا به دهه 1940 پیشگام شدند و متعاقباً به عنوان بهترین روش در بسیاری از صنایع فراتر از تولید خودرو مورد استفاده قرار گرفتند.

مزیت: ضایعات را از بین می برد

هدف اصول ناب، به حداقل رساندن انواع ضایعات، از منابعی مانند عیوب مواد گرفته تا ارگونومی کارگران است. بسیاری از منابع ضایعات به راحتی قابل شناسایی و تصحیح هستند، مانند ماشینی که تنظیم نشده است و حجم بالایی از عیوب را ایجاد می کند. سایر اشکال زباله شامل شرایط محیطی است که مانع کارایی کارگران می شود. روشنایی بهتر ممکن است به کارگر در خواندن دستورالعمل های تولید کمک کند. جابجایی کمد پرونده ممکن است زمان تلف شده را برای یک کارمند از بین ببرد.

مزیت: رضایت کارگران

اجرای اصول ناب در شرکت شما نیاز به ورودی و مشارکت کارکنان تولید شما دارد. آنها اغلب در بهترین مکان برای دیدن محل اتلاف و ناکارآمدی هستند. کارمندان نه تنها به عنوان منبعی برای شما عمل می کنند، بلکه معمولاً کارمندان به تلاش های صادقانه برای مشارکت دادن آنها در فرآیندهای بهبود به شیوه ای مثبت پاسخ می دهند. هنگامی که آنها پیشنهادها و ایده‌ها را در کنار هم می‌بینند، احساس مالکیت و رضایت از مشارکت آنها بیشتر می‌شود.

مزیت: به موقع

JIT یک استراتژی است که نشان می دهد موجودی های بزرگ منابع شرکت را هدر می دهد. ارزش حقوق صاحبان سهام در موجودی کالاهای خام و نهایی در جریان نقدینگی اختلال ایجاد می کند. پول نیز از طریق کاهش نیازهای انبارداری ذخیره می شود. در سناریوی JIT عالی، مواد خام در لحظه ای که تولید به آنها نیاز دارد خریداری و تحویل می شود و محصول نهایی در لحظه ای که از خط تولید خارج می شود فروخته و تحویل می شود. در حالی که این سناریو ممکن است غیرممکن باشد، فلسفه ناب پیشنهاد می کند که به سمت ایده آل پیشرفت کنید.

مزیت: مزیت رقابتی

تکنیک‌های مشاور تولید ناب، فراتر از کاهش هزینه‌ها و بهبود کارایی، سیستم‌هایی را معرفی می‌کنند و مهارت‌هایی را با کارکنان شما توسعه می‌دهند که از تغییرات در محل کار که فروش جدید ایجاد می‌کند، پشتیبانی می‌کند. فضای ذخیره شده در انبارداری ممکن است برای افزودن خطوط محصول جدید استفاده شود. همین امر در مورد صرفه جویی در زمان نیز صادق است. کارکنان شما می توانند کارهای جدید را جذب کنند و به سرعت به تغییرات تقاضای مشتری واکنش نشان دهند. تولید سریع کار، در تکرارهای کوتاه، بدون اتلاف و تحویل به موقع، مزیت شما را نسبت به رقبا افزایش می دهد.

عیب: ناکارآمدی های جدید

از تکنیک های استخدام مشاوره تولید ناب می توان بیش از حد استفاده کرد. هنگامی که ردیابی بهره وری و ضایعات شروع به تأثیر بر زمان مصرف شده برای تولید می کند، راه حل به مشکل تبدیل می شود. هنگامی که اصول ناب برای اولین بار اعمال می شوند، می توانید انتظار بازدهی بیشتری نسبت به آینده داشته باشید. بالا بردن این انتظارات وسوسه انگیز است، اما باید ارزش پیشرفت ها را بررسی کنید. اگر توان عملیاتی را به 1000 قسمت در ساعت در یک بخش که می‌توانید تنها با 500 قطعه از مرحله قبلی تهیه کنید، بهبود بخشید، نتیجه خود را بهبود نداده‌اید.

نقطه ضعف: حاشیه خطا کم است

اصول JIT با اجزای سیستم پایدار بهترین کار را دارد. زمان تحویل کالاهای خام و تمام شده مشخص است و می توان عناصر تولید را بر این اساس برنامه ریزی کرد. تهاجمی بیش از حد در زمان‌بندی JIT شما را در برابر تنگناهای سیستمیک آسیب‌پذیر می‌کند. مشکلات تحویل تامین کننده ممکن است مواد خام شما را قطع کند و جریان تولید شما را مختل کند. شرایط اضطراری تعمیر و نگهداری می تواند توان تولید شما را کاهش دهد. هر گونه محدودیتی که در برنامه ریزی JIT شما لحاظ نشده باشد، کل سیستم را به خطر می اندازد. ممکن است تعادل حاشیه خطا و اتلاف سیستم دشوار باشد.

عیب: سرخوردگی کارگر

هنگامی که سطح خاصی از پالایش برآورده می شود، استفاده از روش های ناب برای کاهش اقتصاد بیشتر از تولید می تواند کارگران را دلسرد کند، انگیزه مثبت را معکوس کند و رهبری شما را تضعیف کند. روند عقب نشینی در بهبودهای قبلی ممکن است نشان دهنده نارضایتی کارگران باشد. ایجاد تعادل بین ایستایی و بهبود مستمر یک چالش در هر محیط ناب است. یک کسب و کار کوچک ممکن است به دلیل ماهیت کمتر پیچیده اش مستعد رسیدن به چنین اصلاحاتی باشد. آگاه باشید که تغییرات ادغام شده چگونه بر کارکنان شما تأثیر می گذارد تا میزان تأثیرگذاری بیشتر فشارها را ارزیابی کنید.

بازاریابی محتوا، برای برانگیختن علاقه مصرف کننده

بازاریابی محتوا چیز جدیدی نیست. در پس این مفهوم، ایده ارائه محتوای باکیفیت و غیرتجاری مرتبط با علایق مصرف کننده برای حفظ لینک و تامین غیرمستقیم منافع شرکت وجود دارد. برای مثال، راهنمای معروف خوراک شناسی میشلن، از یک ابتکار بازاریابی محتوا که توسط سازنده تایر به همین نام راه اندازی شده است، نشات می گیرد. در آن زمان، شرکت در Bibendum این ایده را داشت که یک نشریه کوچک را به مشتریان خود که مایل به سفر در حومه شهر با ماشین زیبای خود مجهز به لاستیک های جدید هستند، ارائه دهد. این شامل توصیه های فنی، اما همچنین ایده های توریستی و رستوران های خوب برای کشف بود.

استراتژی بازاریابی محتوا اخیراً با ظهور وب و حتی بیشتر از آن شبکه های اجتماعی به روز شده است. از آن زمان به بعد، مصرف کننده نشان داد که کمتر از تبلیغات استقبال می کند، زیرا همه می توانند محتوایی را که می خواهند مصرف کنند و چه زمانی می خواهند انتخاب کنند. بنابراین، تبلیغ‌کنندگان مجبور شده‌اند رویکردهای دیگری را اتخاذ کنند تا محتوایی مطابق با انتظارات مصرف‌کننده ارائه دهند و از این طریق، پیوند را حفظ کرده و دید آنلاین خود را تقویت کنند.

امروزه بازاریابی محتوا شامل روش ها و تکنیک هایی برای تقویت جایگاه یک برند از طریق طراحی، تولید و توزیع محتوای متنی، تصویری، صوتی یا تصویری است.

بازاریابی درونگرا، برای جذب مشتریان و حفظ آنها

بازاریابی درونگرا، توسعه بازاریابی محتوا، مبتنی بر استراتژی تولید محتوا است که بازدیدکنندگان را جذب می کند و سپس آنها را به سرنخ و سپس به مشتری تبدیل می کند.

این با بازاریابی برونگرا مخالف است، مفهومی که برای واجد شرایط بودن استفاده از تبلیغات غیر هدفمند و مزاحم استفاده می شود. در بازاریابی درونگرا، ایده این است که اولین تماس را با مصرف کننده از طریق ارائه محتوای مرتبط با مراکز مورد علاقه یا دغدغه های او، اما بدون داشتن حرفه تجاری، با مصرف کننده برقرار کنید. از طریق اجرای یک تونل تبدیل، میل این است که این پیوند در طول زمان حفظ شود، با پیشنهاد دریافت منظم محتوای ارزش افزوده ای که می تواند مورد علاقه او باشد، و از این طریق او را به فکر کردن یک پیشنهاد خدمات یا محصولی در ردیف قرار دهد. با نیازهایشان

بازاریابی ورودی همچنین تکنیک‌های پیچیده دیگری را برای همراهی مشتری در طول سفر آنلاین او اجرا می‌کند و تجربه بهینه را برای او تضمین می‌کند. فراتر از تولید محتوا، اتوماسیون بازاریابی یا پرورش رهبری، مشارکت در شبکه های اجتماعی یا حتی وبلاگ نویسی را به طور قابل توجهی می توان نام برد.

اینفلوئنسر مارکتینگ، برای تکیه بر سفیران جدید

با شبکه های اجتماعی و پلتفرم های محتوا، از فیس بوک گرفته تا تیک تاک و یوتیوب، شخصیت های جدیدی ظهور کرده اند. امروزه، برندها از تکیه بر قدرت نفوذ خود برای تبلیغ یک محصول یا دستیابی به اهداف مخاطبان کاملاً تعریف شده دریغ نمی‌کنند.

اینفلوئنسر مارکتینگ در اجرای رویکردهای مطالعه شده برای افزایش آگاهی از برند از طریق این تأثیرگذاران نهفته است. برای مثال، برند می‌تواند از طریق توافق‌نامه‌های تجاری، یک تأثیرگذار را که با او ارزش‌های مشترکی دارد، متقاعد کند که درباره محصولش صحبت کند. در موارد دیگر، می‌تواند رویکردهای ساختارمندتری را برای ایجاد مشترک محتوا یا حتی محصولات، به عنوان مثال، در رویکرد برندسازی مشترک، با شخصیت برجسته ایجاد کند.

بازاریابی عصبی

اخیراً متخصصان بازاریابی با تمایل به درک بهتر، پیش‌بینی و تأثیرگذاری بر احساسات، انتخاب‌ها، علاقه‌مندی‌ها، دوست نداشتن‌ها و رفتارهای مصرف‌کنندگان به علوم اعصاب علاقه نشان داده‌اند. این همان چیزی است که امروزه به عنوان بازاریابی عصبی شناخته می شود. این رشته نوظهور به لطف شناسایی مکانیسم‌های عصبی، مانند فعال‌سازی نواحی خاص مغز، مطالعه دقیق تأثیرات یک آگهی، پیام یا بسته‌بندی و همچنین طراحی و ساختار یک صفحه وب را بر روی مصرف‌کننده ممکن می‌سازد. . به این ترتیب می توان ابزارهای متقاعدسازی مصرف کننده را به میزان قابل توجهی بهبود بخشید.

نمونه هایی از استراتژی بازاریابی موفق

در اینجا 4 مثال از یک استراتژی بازاریابی موفق آورده شده است:

لروی مرلین

Leroy Merlin، یک برند متخصص در زمینه DIY، تصمیم گرفته است تا یک استراتژی بازاریابی محتوا را بر اساس ویدیوهای اختصاص داده شده به حوزه انتخابی خود اجرا کند. هدف آن افراد با تجربه DIY و همچنین مبتدیان است. این ویدیوها در بین مردم بسیار محبوب هستند. علاوه بر این، Leroy Merlin یک پلت فرم آموزشی ارائه می دهد که همیشه توصیه ها و بهترین روش ها را ارائه می دهد تا مشتریانش در طول کار خود مستقل باشند. این استراتژی بازاریابی فی بنابراین مشتریان خود را خوشحال می کند و با قرار دادن نام تجاری به عنوان یک متخصص، مشتریان بالقوه را جذب می کند.

نایک

نایک، برند معروف کالاهای ورزشی، استراتژی بازاریابی دیجیتال خود را بر کیفیت محتوا متمرکز کرده است نه کمیت. در واقع، نایک چهار محتوا در ماه منتشر می کند. با این حال، این برند در شبکه های اجتماعی بسیار پاسخگو است و از توییتر برای مدیریت خدمات پس از فروش خود استفاده می کند. اکثر نشریات نایک کمپین های تبلیغاتی بزرگ همه کانالی را همراهی می کنند. از تبلیغات پولی استفاده می کند و برای تأثیرگذاران اصلی جذابیت دارد.

HootSuite

HootSuite یک راه حل مدیریت رسانه های اجتماعی را ارائه می دهد. این برند یک استراتژی بازاریابی ایجاد کرده است که نتایج بسیار مثبتی را به همراه داشته است. تیم های HootSuite طرفداران «بازی تاج و تخت» هستند. بنابراین آنها از تیتراژ سریال برای ساختن یک ویدیو الهام گرفتند. این ویدیو همچنین بین این سری و محصولات این برند ارتباط برقرار می کند. برای تاثیر بیشتر، HootSuite زمان انتشار را همزمان با پخش اولین قسمت از فصل جدید سریال تعیین کرد.

سیرز

سیرز، یک گروه توزیع بزرگ در ایالات متحده، سایت "FitStudio" را به طور تخصصی در زمینه تناسب اندام توسعه داده است. کارشناسان این رشته محتوایی با ارزش افزوده بالا ارائه می دهند. کاربران اینترنت در تعامل هستند، نظر می دهند و آنها را به اشتراک می گذارند. سپس سیرز اثرات مثبت کمپین های خود را با ابزارهایی که در شبکه های اجتماعی در اختیار دارد می سنجد. محتوا به طور سنتی حمایت می شود، اما همچنین در پلتفرم های مختلف Sears.