خوب، 2020 اینجاست. و تا کنون، تفاوت چندانی با دسامبر 2019 ندارد. به همین دلیل است که از ده ها بازاریاب دیجیتال بهترین استراتژی های بازاریابی خود را در سال گذشته جویا شدیم - و پسر، آیا آنها را ارائه کردند.
در اینجا نگاهی می اندازیم به آنچه که در صدر فهرست کارشناسان استراتژی بازاریابی در سال 2019 قرار دارد - و ما فکر می کنیم 16 بهترین استراتژی بازاریابی است که می توانید در سال 2020 استفاده کنید.
محتوا مدت زیادی است که پادشاه بوده است و سال 2019 تفاوتی نداشت. رابین بارندسن، رئیس بازاریابی دیجیتال در شرکت اجاره فضای اداری WehaveAnyspace، با استناد به ارقام گزارش روندهای سال 2019 موسسه بازاریابی محتوا، خاطرنشان کرد که 77 درصد از بازاریابان B2B از بازاریابی محتوا استفاده می کنند.
او گفت: «در واقع، اکثر بازاریابان محتوای B2B از داراییهای آموزشی برای پرورش سرنخها و ایجاد اعتماد مخاطبان استفاده میکنند، که برای بازاریابی درونگرا کاملاً ضروری است. "در مورد وبلاگ های اطلاعاتی، مقالات سفید یا آزمون ها فکر کنید."
ما احتمالاً در اینجا برای گروه کر موعظه می کنیم، اما، به طور کلی، برندها باید محتوایی ایجاد کنند که مرتبط، معتبر و البته به مخاطبان خود آموزش دهد.
پیتر ویلفارت، مدیر عامل آژانس دیجیتال Versandgigant، گفت که بازاریابان باید هر پیامی را در سال 2020 با کاوش در تجزیه و تحلیل و درک جمعیتشناسی، دستههای وابسته و بخشهای درون بازار شخصیسازی کنند. در یک لحظه بیشتر در مورد آن
او گفت: «تنها تعداد بسیار کمی از برندها استراتژی پیامرسانی شخصیسازی شده را اجرا میکنند. "و ما در مورد افزودن نام کوچک به پیام تبریک ایمیل خود صحبت نمی کنیم ... واقعاً در ذهن مشتری بالقوه خود جستجو کنید و کشف کنید که از چه چیزی می ترسند، آرزو می کنند و می خواهند."
در حالی که براک موری، مدیر عامل آژانس بازاریابی دیجیتال seoplus+، موافق است که مصرفکنندگان باید احساس خاص بودن کنند، او استدلال میکند که اتوماسیون راهی است که میتوان پیش رفت، زیرا به تبلیغکنندگان اجازه میدهد تا تبلیغاتی ایجاد کنند که به صورت پویا بر اساس هر کسی که جستجو میکند تغییر کند. و موری گفت، نتایج نشان می دهد که مصرف کنندگان این نوع سفارشی سازی را می خواهند.
موری افزود: «با این گفته، بهموقع بودن بخش مهمی از هر استراتژی است، زیرا کاربران ثابت کردند که هنوز نمیخواهند با محتوا بمباران شوند، به خصوص اگر حتی به آنها مربوط نباشد». "به طور کلی، تمام محتوا و نشانه گذاری شما باید مختصر و به راحتی قابل درک باشد تا اطمینان حاصل شود که کاربران شما با هر تعامل ارزش دریافت می کنند. شفافیت و احترام به حریم خصوصی کاربران نیز باید جزء حیاتی هر استراتژی بازاریابی دیجیتال باشد."
فرانک اسپیر، بازاریاب محتوا در پلاگین مسابقه وردپرس RafflePress، گفت که شخصی سازی استراتژی بازاریابی او را بسیار فراتر از انتظاراتش در سال 2019 تقویت کرد.
او گفت: «ما سعی کردیم محتوای شخصیسازی شده را تقریباً در همه جنبههای استراتژی خود پیادهسازی کنیم. «تبلیغات انتخابی ما بر اساس محتوایی که کاربران قبل از راه اندازی پنجره بازشو خوانده اند تغییر می کند. تبلیغ مرتبط برای این طراحی شده است که به مصرف کنندگان نشان دهد که ما نقاط درد آنها را درک می کنیم و می خواهیم به آنها کمک کنیم. ما به مشتریان خود اجازه میدهیم وقتی در کمپینهای بازاریابی ایمیلی ما مشترک میشوند، نوع محتوایی را که میخواهند از ما دریافت کنند، انتخاب کنند.»
سام وایت، مدیر بازاریابی در سایت CBD Soul CBD گفت، شخصیسازی مؤثر نتیجه تلاشهایی مانند تقسیمبندی رفتاری، یا جدا کردن اعضای مخاطب به گروهها بر اساس اقداماتشان است، مانند خریدهای بار اول، چرخ دستیهای رها شده، خریدهای تکراری و بازدید از صفحه بدون تبدیل. .
وایت افزود: «هر گروه رفتاری میتواند از نظر جمعیتی بسیار شبیه یکدیگر به نظر برسد و سپس به روشهای بسیار متفاوتی عمل کند». «بخشبندی رفتاری چیزی است که به ما امکان میدهد با هر گروه به گونهای صحبت کنیم که از نحوه تعامل آنها با برند منطقی باشد.»
Vivek Chugh، مدیر عامل برنامه چک لیست Listables، تقسیم بندی مبتنی بر داده تا کنون به خوبی کار کرده است زیرا به Listables اجازه می دهد پیام های خود را تنظیم کند و مطمئن شود که آن را در مقابل افراد مناسب دریافت می کند، بنابراین این تقسیم بندی بخش بزرگی از بازاریابی در سال 2020 نیز.
به گفته ناتالیا ولف، مدیر عامل آژانس بازاریابی دیجیتال Effective Spend، پلتفرمهایی مانند گوگل و فیسبوک کنترل بیشتری بر هدفگیری مخاطبان در دست میگیرند، زیرا همزمان از قابلیتهای مناقصه دستی دور میشوند. در همین حال، الگوریتمهای آنها در درک اینکه کدام تصاویر و کپیهای تبلیغاتی بهترین نرخ کلیک و تبدیل را ایجاد میکنند، ماهر شدهاند.
او گفت: «با این تغییرات، ما شاهد ظهور خلاق به عنوان یک محرک عملکرد جدی بودهایم که وزنی برابر با سایر محرکهای کلیدی مانند انتخاب مکان و هدفگیری مخاطب دارد.
در نتیجه، Effective Spend فرآیند طراحی خلاقانه خود را برای گنجاندن یک data-f بازنگری کرد. او افزود: «ما معیارهای عملکرد خلاقیت موجود را تجزیه و تحلیل میکنیم، شکافها را شناسایی میکنیم، و سپس خلاقیت جدیدی طراحی میکنیم که مستقیماً بر معیارهای عملکرد ضعیف تأثیر میگذارد.
یکی از بهترین استراتژی های بازاریابی در سال 2010، سرمایه گذاری در تحقیقات اولیه بود. تاماس تورک، رئیس بازاریابی آنلاین در شرکت توسعه جاوا اسکریپت کدینگ سانس، گفت که کدینگ سانس از سال 2017 تحقیقات خود را در مورد روند توسعه نرم افزار منتشر کرده است و این گزارش ها لینک هایی از وب سایت های معتبر ایجاد کرده و هزاران مشترک به دست آورده است.
او گفت: «این استراتژی کارساز بود زیرا ما به چیز جدیدی رسیدیم. "داده های جدید لینک ها را جذب کردند و به زیبایی ارائه شدند، که باعث شد مردم آن را در رسانه های اجتماعی به اشتراک بگذارند."
کدینگ سانس قصد دارد حداقل سه گزارش جدید را با تحقیقات اصلی در سال 2020 منتشر کند.
متیو زاجچوفسکی، سرپرست تیم توسعه در آژانس بازاریابی دیجیتال Digital Third Coast، موافقت کرد که استفاده از دادههای اختصاصی برای ایجاد محتوای طولانی با گرافیک، یک استراتژی موثر در سال 2019 بوده است که منجر به ایجاد بک لینک از هزاران نشریه معتبر شده است.
او افزود: «ناشران میخواهند زوایای داستانی جدیدی را پوشش دهند، حتی اگر قبلاً میلیاردها بار آن را پوشش داده باشند». «داشتن دادههای اختصاصی به ما اجازه میدهد تا آن زاویه منحصربهفرد را داشته باشیم و ارائه آن با گرافیک، اشتراکگذاری را برای آنها آسان میکند. ما به دنبال نویسندگان و نشریاتی می گردیم که این موضوع را پوشش دهند و آن را به عنوان تحقیق یا مطالعه جدید به آنها ارائه دهند.
و محتوایی را که قبلا منتشر کرده اید فراموش نکنید. در واقع، Cyrus Yung، یکی از بنیانگذاران شرکت سئو Ascelade، گفت که به روز رسانی محتوای قدیمی یک استراتژی است که به Ascelade به خوبی خدمت کرده است، زیرا گوگل یک فاکتور رتبه بندی تازگی دارد و اکثر سایت ها در نهایت شاهد پوسیدگی محتوا هستند.
او گفت: "آنها مقالات قدیمی دارند که قبلاً رتبه خوبی داشته اند و بک لینک ها را جذب کرده اند، اما ترافیک جستجو برای آن مقاله خاص روند نزولی دارد."
مارک وبستر، یکی از بنیانگذاران شرکت آموزش بازاریابی آنلاین Authority Hacker، گفت: سال 2019، سالی بود که هکر Authority به جای تولید محتوای جدید و با کیفیت بالا، بر این تاکتیک برای تازه کردن محتوای قدیمی تمرکز کرد.
او گفت: «پس از چند آزمایش، متوجه شدیم که ایجاد بهروزرسانیها و ترفندهای ساده و مهمتر از همه، تغییر تاریخ مقاله برای نشان دادن جدیدترین ویرایش، رتبهبندی ما را فوراً [پرش] به بالا انجام داد». این راز نیست که گوگل محتوای تازه را ترجیح می دهد، اما ما پیش بینی نمی کردیم که این پیروزی به این راحتی باشد.
ساختن یک استراتژی برند قوی باید اولین قدم شما باشد. ما دلایل و راه هایی را برای ایجاد یک استراتژی برند قوی با استفاده از این فرمول مخفی ارائه می دهیم.
راه اندازی یک کمپین بدون تعریف استراتژی برندتان مانند رانندگی ماشین خود به یک مکان نامعلوم است. احتمالاً انرژی زیادی خرج خواهید کرد، اما به جایی خواهید رسید که قصد نداشتید به آن برسید.
داشتن ارزش های برند تعریف شده، داستان برند و پیام رسانی به این معنی است که می توانید کمپین های خود را به مقصدی واضح هدایت کنید. و معمولا، زمانی که شما یک استراتژی برندسازی و بازاریابی هدف و روشن دارید، شانس بیشتری برای دستیابی به آن وجود دارد.
· به نیاز واقعی مخاطبان هدف خود پاسخ دهید
· نام تجاری خود را از سایر جایگزین ها متمایز کنید
· به طور واقعی ارزش برند شما را منعکس می کند
· و در نهایت به شما کمک می کند تا با اهداف تجاری و KPI خود هماهنگ شوید.
و اگر از این دستورالعملها استفاده کنید، شکی نیست که میتوانید یک استراتژی برند فوقالعاده قوی و ارزشمند ایجاد و پیادهسازی کنید و کسبوکار خود را رشد دهید.
استراتژی برند یک برنامه بلندمدت است که شما ایجاد می کنید تا کسب و کار شما بتواند با موفقیت در جهت دستیابی به اهداف خاص توسعه یابد. یک استراتژی برندسازی که به خوبی فکر شده باشد، بر تمام بخش های کسب و کار شما تأثیر می گذارد و مستقیماً با نیازها، احساسات و رقبای مشتری شما مرتبط است.
استراتژی برند شما از بسیاری جهات، مسیر و مسیر موفقیت شماست. بدون یک استراتژی مستحکم، شناخت داستانی که میخواهید پخش کنید غیرممکن خواهد بود. شناخت ارزش هایی که کسب و کار شما نشان می دهد غیرممکن خواهد بود.
و این با تحقیقات ثابت شده است، فقط به این آمار نگاه کنید:
86٪ از مصرف کنندگان می گویند که اصالت یک عامل کلیدی در هنگام تصمیم گیری از برندهایی است که دوست دارند و از آنها حمایت می کنند.
81 درصد از مصرف کنندگان می گویند که برای خرید از آنها باید به یک برند اعتماد کنند.
ارائه مداوم یک برند، درآمد را تا 33 درصد افزایش می دهد.
66 درصد از مصرف کنندگان فکر می کنند که شفافیت جذاب ترین کیفیت در یک برند است.
62 درصد از مصرفکنندگان از شرکتها میخواهند که از مسائلی که به آن علاقه دارند دفاع کنند.
به طور خلاصه، مصرف کنندگان از برندها به دلیل معتبر بودن، قابل اعتماد بودن، و برای انتخاب علت و برتری بیشتر از محصولشان، انتظار دارند و به آنها پاداش می دهند. داشتن یک "چرا". اما شرکت ها گاهی اوقات ممکن است این اشتباه را انجام دهند.
در اینجا یکی از اسلایدهای مورد علاقه من از گزارش Edelman 2019 در مورد ارزش ها و اعتماد برند است. در مورد مارک های جهانی صحبت می کند که ارزشی را اتخاذ می کنند اما مصرف کنندگان آن را به عنوان یک ترفند بازاریابی می دانند. به آن "اعتماد شویی" می گویند.
نه اینکه روی نکات منفی تمرکز کنید، اما وقتی استراتژی برند ندارید...
شما هدف، چشمانداز، مأموریت یا ارزشهای خود را نمیدانید و نمیدانید چگونه آن را به مشتریان احتمالی و مشتریان خود در میان بگذارید.
برنامه بازاریابی شما از هم گسیخته و در همه جا، فاقد ساختار و انسجام است.
محتوای شما در بهترین حالت ناسازگار است و مخاطبان شما را گیج می کند (که ایجاد یک تجربه معتبر همه کانالی را دشوار می کند).
تیم شما به دلیل سردرگمی، درگیری و نفاق متلاشی شده است. هیچ منبعی وجود ندارد که به تیم شما بگوید چه نوع محتوا و پیامی باید ایجاد کند و چگونه باید باشد.
نام تجاری شما به یاد ماندنی نیست و نرخ حفظ بسیار پایین، سفیران، ارجاعات، و وفاداری مشتریان بسیار کم است.
شما کسی را ندارید که مسئول بازاریابی برند یا منابع اختصاص داده شده به توسعه برند شما باشد.
نتیجه نهایی این است: زمان بگذارید و روی ایجاد یک استراتژی برند قوی سرمایه گذاری کنید که هم شفاف، هم سازگار باشد و هم به مشتریان شما انگیزه دهد تا یک رابطه پایدار با شما ایجاد کنند.
و نه، برای اینکه بتوانید یک استراتژی برند جامع ایجاد کنید، نیازی به استخدام یک مشاور برند فانتزی و پرداخت هزینه حسابرسی برند ندارید. شما می توانید از همین جا، همین الان شروع کنید.
برند شما داستان شماست و داستان ها این قدرت را دارند که ادراکات و واقعیت های مردم را تغییر دهند. استراتژی برند شما بازتابی از داستان شماست. وقتی مردم داستان های معتبری را می شنوند، معمولاً آنها را به شیوه ای احساسی با برند شما مرتبط می کند. در مارک های B2C و در مارک های B2B اتفاق می افتد.
برای پی بردن به داستان برند خود و کمک به بهبود استراتژی خود، توصیه می کنیم با پرسیدن سوالات زیر شروع کنید:
· با WHY شروع کنید - چشم انداز برند شما چیست؟ چرا برند وجود دارد؟ هدفش کجاست؟
· پیشنهاد ارزش شما چیست؟
· راه حل های مختلف برند شما چیست؟ چگونه منحصر به فرد هستند؟
· نقاط قوت برند شما چیست؟ ارزشهایی که منجر به تاسیس برند شما شد کدامند؟
· نقاط ضعف برند شما در بازار و از دید مشتریان شما چیست؟
هنگامی که به این سوالات پاسخ دادید، یک قدم به ساختن یک برند قدرتمند نزدیک می شوید.
"چرا" هسته اصلی برند شما است و باید به وضوح تعریف شود. به همین دلیل است که صبح ها از خواب بیدار می شوید، به همین دلیل است که کاری را که انجام می دهید انجام می دهید.
به عنوان مثال، در اینجا فرآیندی است که ما برای تعریف "چرا" Mayple در نظر گرفتیم.
زمانی که شروع به طراحی داستان برند خود و ایدهپردازی درباره نحوه ساخت استراتژی کردیم، اولین جلسات خود را با سخنرانی کوتاه TED از نویسنده و سخنران بسیار محبوب Simon Sinek درباره «چرا» آغاز کردیم.
ما با این فکر شروع کردیم که چرا صبح از خواب بیدار می شویم؟ ارزشی که همه ما می خواهیم با انجام کاری که انجام می دهیم ایجاد کنیم چیست؟ ما از فکر موفقیت بلندمدت شرکت خود فراتر رفتیم.
ما روی مشکلی که برای مشتریان خود حل می کنیم تمرکز کردیم. ما موفق شدیم اصطکاکهایی را که شرکت ما حل میکند مشخص کنیم: بازی دیجیتال مارکتینگ با مجموع صفر، کسبوکارهای کوچک و متوسط در تلاش برای برنده شدن هستند، بدون اینکه ابزاری برای این کار وجود داشته باشد.
ما حتی یک اسلاید داریم که آن را به صورت بصری توصیف می کند:
اسلایدی که بازی دیجیتال مارکتینگ مجموع صفر را توصیف میکند، شرکتهای کوچک و متوسط در تلاش برای برنده شدن هستند
اسلایدی که بازی دیجیتال مارکتینگ مجموع صفر را توصیف میکند، شرکتهای کوچک و متوسط در تلاش برای برنده شدن هستند
با استفاده از این اسلاید، ما موفق شدیم نقش خود را مشخص کنیم. کمک به کسب و کارها برای رهایی از این گیر-22 و کسب نتایج بالایی که برندهای بزرگ دارند، تنها با بودجه محدود.
این را تصور کنید: یک کسب و کار بسیار سخت کار می کند تا یک محصول یا خدمات عالی ایجاد کند. آنها خستگی ناپذیر برای ایجاد یک استراتژی قوی و تاثیرگذار کار می کنند. این کسب و کار در بازاریابی دیجیتال سرمایه گذاری می کند تا این خبر را گسترش دهد و مشتریان جدید جذب کند.
به نظر می رسد برای بقیه کار می کند…
پس از مدتی، این تجارت متوجه می شود که قرار دادن تبلیغات در گوگل، فیس بوک و Yelp مانند جادو عمل نمی کند.
کسب نتایج از بازاریابی دیجیتال نیازمند توانایی های حرفه ای بالایی است.
اما، یک کسب و کار کوچک/متوسط به بازاریابان درجه یک مانند برندهای بزرگ، به ابزارهای فناوری پیشرفته و بودجه های عظیم بازاریابی دیجیتال خود دسترسی ندارد. بنابراین آنها عقب می مانند.
این کسب و کار احساس ناامیدی و عصبانیت می کند، برای آنچه به نظر می رسد سرنوشت تلخ ناعادلانه کسب و کارهای کوچک است. اما پس از آن، کسب و کار میل به شکستن، دیده شدن، و به رسمیت شناخته شدن برای آنچه که بهترین انجام می دهد را احساس می کند.
این چیزی است که میپل در مورد آن است.
صحبت کردن با مشتریان ما و به دست آوردن ذهنیت و تجربیات آنها بخش موثری بود و در ایجاد استراتژی ما بسیار کمک کرد.
برای کشف دلیل برند خود، سعی کنید 2 تا 4 ارزش اصلی را فهرست کنید که نشان دهنده وعده برند شما هستند. با یادآوری داستانی که منجر به ایجاد کسب و کار شد، فکر کردن به این فهرست آسان است. این دلیلی است که شما و تیمتان تلاش زیادی برای ایجاد استراتژی برند خود انجام می دهید.
مزایای پیاده سازی روش های تولید ناب یا حتی در یک سازمان خدماتی برای کسب و کار شما چیست؟ تولید ناب هم یک فلسفه بهبود کسب و کار و هم مجموعه ای از ابزارهای اثبات شده برای بهبود فرآیندهای تولید شما است. ناب در مورد تعریف ارزش است که توسط مشتری درک می شود، ویژگی های واقعی و خدماتی که آنها انتظار دارند.
هنگامی که ارزش را با توجه به مشتری تعریف کردید، سپس نقشهبرداری جریان ارزش از مواد خام به مشتری را شروع میکنید، سپس آن ارزش را با کشش مشتری و در عین حال به سمت کمال حرکت میکنید.
برای انجام این کار باید به همه کارکنان خود احترام بگذارید و آنها را در یک حرکت مستمر برای بهبود کسب و کار خود مشارکت دهید، بدون این احترام و مشارکت هیچ پیشرفتی پایدار نخواهد بود.
همانطور که بسیاری از تعاریف و سایتها در اینترنت میگویند، تولید ناب فقط کاهش ضایعات نیست، ناب ارزش مشتری و ایجاد جریان ارزش است. ببینید تولید ناب چیست.
برای اینکه بتوانید مشاوره تولید ناب را پیاده سازی کنید و به فرآیندهای تولید ناب دست یابید، باید درک درستی از تاریخچه تولید ناب داشته باشید، باید بدانید که چگونه توسعه یافته و مسائلی که بر آن ها غلبه شده است.
تاریخچه بسیار طولانی دارد، ریشه ها به خطوط تولید فورد برای مدل T و قبل از آن برمی گردد. آثار تیلور و گیلبرت همگی بر روی ناب تأثیر میگذارند، ایدههای آنها همراه با فورد توسط تویوتا اقتباس شد تا شروع به تشکیل سیستم تولید تویوتا (TPS) کند که همان جایی است که ناب از آنجا آمده است.
تویوتا از این ایده ها استفاده کرد و آنها را با کارهای دمینگ، شوهارت و جوران ترکیب کرد تا مشارکت کارکنان و انگیزه برای بهبود مستمر را فراهم کند.
با شناسایی موجودی کالا توسط Taichii Ohno از طریق تولید بیش از حد به عنوان بزرگترین ضایعات در تولید اصول Just In Time (JIT) متولد شد و آنچه را که مشتری میخواهد تولید میکند بدون اینکه در موجودی گیر بیفتد.
تولید ناب در دهه 1980 در غرب خریداری شد، زیرا بسیاری از شرکتها متوجه شدند که بسیار از رقبای ژاپنی خود عقبتر هستند و باید از مزایای Lean بهره ببرند.
هنگامی که با افراد در مورد لاغر صحبت می کنید، چیزهای زیادی در مورد حذف ضایعات از فرآیندهای خود خواهید شنید، اکثر پزشکان سخت تلاش می کنند تا هر نمونه از هفت زباله ای را که در فرآیندهای شما پیدا می کنند شناسایی و سپس حذف کنند.
با این حال بسیاری فراموش می کنند که به آنچه مشتری واقعاً می خواهد نگاه کنند و در نهایت فرآیندهای بیهوده را کارآمدتر می کنند، بنابراین شما در انجام کاری که مشتری حتی نمی خواهد بهتر می شوید.
اجرای صحیح ناب ضایعات را شناسایی و حذف نمی کند، در وهله اول از وقوع ضایعات جلوگیری می کند.
Lean Manufacturing یک فلسفه بهبود کسب و کار است که در طول سالیان متمادی توسعه یافته است (و همچنین مجموعه ای از ابزارهای تولید ناب)، این روشی است برای تمرکز بهتر کسب و کار شما بر روی نیازهای واقعی مشتری و به شما کمک می کند تا از ضایعات داخلی جلوگیری کنید. سیستم شما مزایای بسیاری وجود دارد که با تولید ناب و همچنین برای صنایع خدماتی مرتبط است. من بسیاری از این مزایا را در زیر شرح می دهم:
· بهبود خدمات مشتری؛ ارائه دقیقاً همان چیزی که مشتری می خواهد زمانی که آن را می خواهد.
· بهبود بهره وری؛ بهبود در توان عملیاتی و ارزش افزوده به ازای هر نفر.
· کیفیت؛ کاهش عیوب و دوباره کاری.
· نوآوری؛ کارکنان به طور کامل درگیر هستند بنابراین روحیه و مشارکت در تجارت بهبود می یابد
· کاهش ضایعات؛ حمل و نقل، جابجایی، انتظار، فضا و ضایعات فیزیکی کمتر.
· بهبود زمان سرب. کسبوکار میتواند سریعتر، راهاندازیهای سریعتر، تأخیر کمتر پاسخ دهد.
· چرخش سهام بهبود یافته؛ کار کمتر در حال پیشرفت و موجودی، بنابراین سرمایه کمتری در دست است.
· همه موارد فوق تأثیرات مالی بر کسب و کار شما دارند و همچنین به شما کمک می کنند تا به کسب و کاری تبدیل شوید که بتواند بهتر به نیازهای مشتری واکنش نشان دهد و پاسخگوی آن باشد.
احتمالاً خوانده اید که 3 نوع اصلی طراحی داشبورد وجود دارد. در واقع، این تنها زمانی صادق است که به داشبوردهای هوش تجاری نگاه کنید. سه نوع اصلی داشبورد BI عبارتند از:
· داشبوردهای عملیاتی - این داشبوردها به کاربر کمک می کنند ببینند در حال حاضر چه اتفاقی می افتد
· داشبوردهای تحلیلی – این داشبوردها دید واضحی از روند عملکرد و مشکلات احتمالی به کاربر ارائه می دهند
· داشبوردهای استراتژیک – این نوع داشبورد به کاربر اجازه می دهد اهداف استراتژیک اصلی خود را از طریق KPI ها ردیابی کند.
در اینجا مزایای اصلی انواع مختلف داشبورد BI و زمان استفاده از آنها آورده شده است.
داشبوردهای عملیاتی برای نشان دادن وضعیت فعلی کاربر در برنامه شما استفاده می شود. از داشبوردهای عملیاتی برای نمایش اطلاعات مهم و مرتبط با زمان استفاده کنید. به عنوان مثال، در یک برنامه تجزیه و تحلیل وب، داشبورد عملیاتی می تواند شامل اطلاعاتی مانند: کاربران فعال در سایت، ارجاعات اجتماعی برتر و بازدید از صفحه در هر دقیقه باشد.
یک مثال کلاسیک داشبورد Google Analytics Real-time است.
گوگل در حال حاضر نمونه ای از طراحی داشبورد
داشبوردهای عملیاتی عالی هستند زیرا به کاربر اجازه می دهند وضعیت خود را در یک نگاه بررسی کند. باید آنها را طوری ساختار دهید که مهمترین دادهها در بالا سمت چپ قابل مشاهده باشند (برای زبانهای خواندن از چپ به راست)، به کاربر کمک میکند به محض باز کردن داشبورد یک عکس فوری دریافت کند. آنها می توانند حاوی چند نمودار باشند، اما نباید نماهای داده های دقیق را منعکس کنند.
داشبورد مدیریتی تحلیلی برای ارائه مجموعه داده های کلیدی به کاربر استفاده می شود که همیشه در برابر عملکرد قبلی منعکس می شود. آنها باید داده محور باشند و تا آنجایی که امکان پذیر است نمایش داده های مرتبط را نشان دهند.
داشبوردهای تحلیلی باید با داده های حساب کلیدی در جلو و مرکز پیشرو باشند و عناصر گرافیکی را به حداقل برسانند. آنها به عنوان یک فشارسنج از وضعیت کاربر در برنامه شما عمل می کنند و تشخیص مشکلات را برای کاربر آسان تر می کنند. این مثال خوب از منسون یارنل را بررسی کنید:
داشبوردهای استراتژیک برای نشان دادن عملکرد در برابر مجموعه ای از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) استفاده می شوند. همانطور که در این مثال عالی از Cascade مشاهده می شود، یک داشبورد استراتژیک باید نشان دهنده عملکرد کاربر شما در برابر اهداف استراتژیک خود باشد... و نه چیزهای دیگر.
در خارج از حوزه هوش تجاری، داشبوردها بسته به نوع برنامه شما، می توانند در اشکال و اندازه های مختلف باشند. زمانبندیها، صفحات نمایه، کتابخانه فیلم شما... اگر یک صفحه با مهمترین اطلاعات یا اقداماتی است که کاربر ممکن است بخواهد به آن دسترسی داشته باشد، داشبورد است.
داشبوردهای پلتفرم برای دسترسی کاربر به کنترل ها، ابزارها و تجزیه و تحلیل های مربوط به حساب کاربری خود در یک پلت فرم اجتماعی استفاده می شود. داشبورد استودیوی YouTube مثال خوبی است. یک نمای اولیه ساده، آخرین ویدیوهای کاربر را نشان میدهد، با برخی از آمار برای هر کدام.
همچنین کارت هایی برای تجزیه و تحلیل کانال، نظرات و اخبار و نکات وجود دارد. در نوار کناری، کاربر می تواند به تعداد زیادی ابزار و کنترل حساب، از جمله مدیر ویدیو، وضعیت کانال و موارد دیگر دسترسی داشته باشد. یوتیوب همه چیز را ساده نگه می دارد و در عین حال کنترل کامل را به کاربر می دهد.
یک روند جدید محبوب در برنامه های تلفن همراه این است که به کاربر اطلاعاتی در مورد مدت زمانی که در هر برنامه صرف می کند ارائه می دهد. اگر روی یک برنامه اجتماعی جدید کار میکنید، میخواهید این نوع داشبورد را در آن قرار دهید. ایده این است که به کاربران کمک کند تا ببینند آیا زمان زیادی را صرف دستگاه خود می کنند یا خیر.
داشبورد فعالیت شما در اینستاگرام نسبتاً معمولی است. این بسیار اساسی است، با میانگین زمان روزانه کاربر در برنامه، با نمودار میله ای که نشان می دهد زمان روزانه در برنامه در طول هفته گذشته چگونه تغییر کرده است. در نهایت، داشبورد شامل دو گزینه کنترلی است که به کاربران اجازه می دهد زمان روزانه خود را در اینستاگرام کاهش دهند.
استراتژی های بازاریابی توسط کسب و کارها برای تبلیغ محصولات و خدمات خود استفاده می شود. بیایید نگاهی به تعریف مناسب بیندازیم.
استراتژی بازاریابی توسط شرکت های مختلف برای همکاری با مشتریان خود استفاده می شود. همچنین برای آگاهی مشتریان از ویژگی ها، مشخصات و مزایای محصولات شرکت به کار می رود. اساساً بر تشویق جمعیت هدف به خرید آن محصولات و خدمات خاص متمرکز است. استراتژیهای بازاریابی ممکن است کاملاً نوآورانه باشند یا میتوان آنها را قبلاً استراتژیهایی آزمایش یا آزمایش کرد.
استراتژی های بازاریابی موثر به پیشروی در رقابت کمک می کند. استراتژیهای بازاریابی ممکن است کاملاً نوآورانه باشند یا میتوان آنها را قبلاً استراتژیهایی آزمایش یا آزمایش کرد.
انواع مختلفی از استراتژی های بازاریابی موجود است. شما باید بر اساس نیاز کسب و کار خود یکی را انتخاب کنید. قبل از انتخاب استراتژی بازاریابی مناسب برای کسب و کار خود، نکات زیر را در نظر بگیرید.
تعیین جمعیت هدف گام اصلی و ضروری در انتخاب استراتژی بازاریابی شماست. این اطلاعات جمعیتی مناسبی را ارائه می دهد که به انتخاب مناسب ترین طرح بازاریابی برای کسب و کار شما کمک می کند.
یک فرآیند فرضی خرید برای آزمایش مخاطبان خود ایجاد کنید. هنگامی که رفتار خرید مخاطبان هدف خود را شناختید، می توانید استراتژی بازاریابی مناسب تری را انتخاب کنید.
هنگامی که جمعیت شناسی را بدانید؛ دانش، نگرش و رفتار آنها. می توانید استراتژی بازاریابی مناسب تری را انتخاب کنید.
زمانی که استراتژی های بازاریابی را در نظر گرفتید و راهبردهای قابل اجرا را پیدا کردید. آنها را ارزیابی کنید، آنها را به کار ببرید و ارزیابی کنید. این فرآیند باید برای اهداف آزمایشی باشد و مناسب ترین و مولدترین استراتژی را اعمال کرد.
انواع مختلفی از استراتژی های بازاریابی موجود است. انتخاب یک استراتژی بازاریابی شامل تجزیه و تحلیل نیازهای کسب و کار شما، مخاطبان هدف و مشخصات محصولات شما است.
دو نوع اصلی استراتژی بازاریابی عبارتند از:
· بازاریابی کسب و کار به تجارت (B2B).
· بازاریابی کسب و کار به مصرف کننده (B2C).
رایج ترین شکل بازاریابی، بازاریابی تجاری به مصرف کننده (B2C) است. بیایید کمی بیشتر کاوش کنیم. در زیر انواع مختلف استراتژی های بازاریابی موجود است.
این شامل چندین رویکرد برای بازاریابی است. این شامل رویکردهای سنتی مانند TVC ها و تبلیغات رسانه های چاپی است. همچنین یکی از شناخته شده ترین رویکردهای بازاریابی، بازاریابی اینترنتی است. این شامل روش های مختلفی مانند PPC (پرداخت به ازای هر کلیک) و تبلیغات پولی است.
بازاریابی علت خدمات و محصولات یک شرکت را به یک علت یا موضوع اجتماعی مرتبط می کند. همچنین به عنوان بازاریابی مرتبط با علت شناخته شده است.
این نوع بازاریابی اساساً بر ایجاد مشتری متمرکز است. تقویت روابط موجود با مشتریان و بهبود وفاداری مشتریان.
این نوع استراتژی بازاریابی بر بازاریابی محصول تمرکز دارد در حالی که مشتریان از استراتژی بازاریابی بی اطلاع می مانند. همچنین به عنوان بازاریابی مخفیانه شناخته می شود.
کاملاً به تأثیری که بر مردم می گذارید بستگی دارد. به طور سنتی مهمترین نوع استراتژی بازاریابی است. شنیده شدن در دنیای تجارت مهم است. وقتی خدمات باکیفیتی به مشتریان ارائه می دهید، این احتمال وجود دارد که آنها شما را تبلیغ کنند.
به آن بازاریابی ابری نیز می گویند. معمولا از طریق اینترنت اتفاق می افتد. همه اقلام بازاریابی در اینترنت به اشتراک گذاشته می شوند و در پلتفرم های مختلف از طریق رویکردهای متعدد تبلیغ می شوند.
فروش به ویژه چالش برانگیزترین کار است. حتی برای بزرگترین خردهفروشها، فروش همیشه سخت است، بهخصوص زمانی که هدفهای حجم بالایی وجود داشته باشد. با این حال، با استراتژی های بازاریابی جدید، فروش آنقدرها که بود دشوار نیست. در بازاریابی تراکنشی، خرده فروشان مشتریان را تشویق به خرید با کوپن های خرید، تخفیف ها و رویدادهای بزرگ می کنند. شانس فروش را افزایش می دهد و مخاطبان هدف را برای خرید محصولات تبلیغ شده تشویق می کند.
با سفارشی سازی و ادغام استراتژی های بازاریابی مختلف، مخاطبان متنوعی را تامین می کند. جنبه های مختلفی مانند فرهنگی، اعتقادات، نگرش ها، دیدگاه ها و سایر نیازهای خاص را پوشش می دهد.
کلمه پایانی
استراتژی های بازاریابی، ترویج محصولات و خدمات را بسیار آسان کرده است. آنها همچنین استراتژی را به مخاطبان هدف محدود می کنند تا از پیشرفت مناسب کسب و کار اطمینان حاصل کنند.
منبع: https://www.yodiz.com/blog/8-types-of-marketing-strategies-and-definition/