مشاوره مدیریت

اصول مدیریت سازمانی

مشاوره مدیریت

اصول مدیریت سازمانی

اهمیت مدیریت استراتژیک برای شرکت ها

دنیای کسب و کار پیچیده است و شرکت ها باید استراتژی های مختلفی را برای مقابله با همه تغییراتی که در طول عمر خود با آن مواجه خواهند شد، توسعه دهند. مدیریت استراتژیک روشی است که به آنها اجازه می دهد تا تحولات آینده را درک کرده و برای آن آماده شوند

مدیریت استراتژیک چیست؟

ما در یک اقتصاد جهانی زندگی می کنیم که در آن کسب و کارها برای موفقیت به روش های جدید تفکر و استراتژی های جدید نیاز دارند. پارادایم‌های کنونی دیگر نمی‌توانند پاسخ‌هایی را که انتظار دارند به آن‌ها ارائه کنند. به همین دلیل است که برای تطبیق مدیریت شرکت هایمان با دنیایی که در آن زندگی می کنیم، به آموزش خاصی نیاز داریم.

مدیریت استراتژیک یک روش مدیریت کسب و کار است که بر پنج کارکرد اصلی استوار است:

·        برنامه ریزی،

·        سازمان،

·        کارکنان،

·        انگیزه،

·        کنترل.

این مراحل مختلف برای هر شرکت مدرنی که می خواهد به اهداف خود دست یابد ضروری است.

جایگاه مدیریت استراتژیک در یک شرکت چیست؟

او همه جا هست. موجودی که بدون اطلاع از نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت های خود وارد بازار می شود، از دست می رود. به همان اندازه که یک ایده خوب است، اگر در یک استراتژی قرار نگیرد، احتمالاً به شکست ختم خواهد شد. به همین دلیل است که مطالعات مدیریت استراتژیک:

·        بازاری که شرکت در آن قرار دارد،

·        رقابت،

·        مخاطبی که برای آن در نظر گرفته شده است،

·        اقتصاد حوزه فعالیت خود،

·        مشخصات تیم های حرفه ای آن،

·        آموزش و ایجاد انگیزه در کارکنان،

·        استراتژی هایی که برای دستیابی به اهداف آن باید اجرا شود.

در نهایت، بدون مدیریت استراتژیک، شرکت ها قادر به انطباق با تغییراتی که در حال ظهور و گسترش در بازارهای جهانی هستند، نخواهند بود. ارزیابی شرکت‌ها و محیط‌شان به شناسایی راه‌حل‌هایی که به مشتریانشان نیاز دارند کمک می‌کند تا بتوانند اعتمادشان را حفظ کنند. این مجموعه از تصمیمات حیاتی اساس برنامه عمل هر شرکت است.

تاثیر تصمیمات مدیریت استراتژیک چیست؟

آنها تأثیر مستقیمی بر آینده و موفقیت شرکت دارند. همانطور که گفتیم مدیریت استراتژیک مجموعه ای از فنون است که برای دستیابی به یک سری از اهداف سازگاری با محیط استفاده می شود. سازگاری که نقش مهمی در دوام شرکت دارد. اینها اقدامات استراتژیک هستند که قادر به پاسخگویی به تغییرات در بازار اعم از فرهنگی، اجتماعی، فناوری، اقتصادی یا سازمانی هستند.

تصمیماتی که به عنوان بخشی از چنین برنامه عملی اتخاذ می شود، ناگزیر تأثیر مثبت یا منفی بر آینده شرکت می گذارد. بنابراین بسیار اساسی است که افرادی که در مورد این استراتژی ها تصمیم می گیرند، متخصصان شایسته ای باشند که به ویژه در مدیریت استراتژیک آموزش دیده اند.

آیا مدیریت استراتژیک برای یک شرکت حیاتی است؟

بله شکی در آن نیست. نادیده گرفتن او مانند این است که بدون قرار گرفتن در موقعیت مناسب، بدون مطالعه بازی حریف و بدون استراتژی برای شکست دادن آنها، وارد زمین شوید. زمانی که یک کسب و کار وارد بازار می شود، نیاز به برنامه ریزی قبلی دارد تا بتواند با تقاضاها و تحولات صنعتی که به آن تعلق دارد کنار بیاید.

تمام تصمیمات و اقداماتی که او باید انجام دهد تأثیری حیاتی بر بقای او خواهد داشت. به همین دلیل است که بازاریابی استراتژیک بر سه رکن اصلی استوار است:

·        تحلیل و بررسی،

·        فرمولاسیون،

·        اجرای استراتژی

او تلاش می‌کند تا هر چیزی را که کسب‌وکار را احاطه کرده و بر آن تأثیر می‌گذارد، عمیقاً مطالعه کند. این تأثیرات را تجزیه و تحلیل می کند، نقاط قوت را توسعه می دهد و نقاط ضعف را کاهش می دهد. چیزی که بسیار مثبت است این است که می‌توانید استراتژی‌ها را با توجه به نتایج به‌دست‌آمده تطبیق دهید و بهترین راهبرد را برای هر شرکتی پیدا کنید.

آیا تقاضای زیادی برای متخصصان مدیریت استراتژیک وجود دارد؟

آنچه مسلم است این است که شرکت ها در این محیط جهانی شده اندکی احساس گمراهی می کنند. آنها ایده های نوآورانه ای دارند، اما نمی توانند آنها را به واقعیت تبدیل کنند، زیرا رهبران کسب و کار نمی دانند از چه سلاح هایی استفاده کنند تا آنها را با موفقیت به کار گیرند.

نقش حرفه ای مدیریت استراتژیک برای اجازه دادن به یک شرکت برای بازگشت مجدد بسیار مهم است. او به عنوان یک حرفه ای تجارت عمل می کند، در حالی که بقیه کارکنان در تولید یا توزیع محصولات و / یا خدمات مشارکت دارند. وقتی همه نیروی کار در یک شرکت در یک مسیر حرکت می کنند و مسیری را دنبال می کنند که قبلاً مطالعه شده و مشخص شده است، همه چیز به خوبی کار می کند.

فرهنگ سازمانی: تعریف و چالش های آن

فرهنگ سازمانی چیست؟ سبک زندگی شرکت، بلکه خیلی بیشتر! مسائل آن را در این مقاله درک کنید. فرهنگ سازمانی که به فرهنگ سازمانی نیز معروف است، امروزه یکی از مهمترین معیارهای متقاضیان در هنگام انتخاب شغل است. همچنین یک جنبه ضروری برای کارمندانی است که در حال حاضر در سازمان شما هستند، به طوری که آنها احساس تعلق قوی داشته باشند.

توسعه فرهنگ سازمانی باید به یک اولویت برای هر سازمان تبدیل شود، زیرا نشان دهنده سبک زندگی یک شرکت است، تا به همه اجازه دهد در یک جهت حرکت کنند: به سمت موفقیت.

فرهنگ سازمانی بدون مسائل خاصی نیست و سازمان ها باید آن ها را در نظر بگیرند تا ویژگی بهتری از شرکت داشته باشند. بنابراین، فرهنگ سازمانی دقیقاً چیست و چه چالش هایی دارد؟ خواندن این مقاله مطمئناً شما را روشن می کند!

فرهنگ سازمانی چیست؟

فرهنگ شرکتی نوعی سبک زندگی کلی شرکت است. این شامل طیف وسیعی از عناصر است که سازمان شما را از متحدان و همکاران داخلی و خارجی متمایز می کند.

مثلا:

·        باورهای شرکت

·        روش های کار

·        تاریخچه شرکت

·        اخلاق

·        تعهد اجتماعی

·        ارزش های شرکت و ابزار انتقال آنها به دیگران

·        لذت و رفاه در کار

·        روحیه تیمی

·        خدمات مشتری

·        محیط کار

·        نوع لباس پوشیدن

بله، کد لباس مورد نیاز چیزی است که می تواند بخشی از فرهنگ سازمانی شما باشد! چرا در شرکت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات، دیدن معاون رئیس‌جمهور با شلوار جین تابستانی و دمپایی به اندازه تیم توسعه‌دهندگان غیرعادی نیست

دوباره فکر کنید، فقط به این دلیل که سایر شرکت‌ها کد پیراهن و کراوات را اجرا می‌کنند به این معنی نیست که لذت کار در آنجا کمتر است. این تنها یکی از جنبه هایی است که فرهنگ سازمانی این شرکت را با نیازهای آن تطبیق می دهد.

هر شرکتی فرهنگ سازمانی خود را اتخاذ می کند و DNA فرهنگی خود را خواهد داشت. تمام جنبه هایی که برای بازتاب بهتر فرهنگ خود اجرا می کنید، کارمندان شما را درگیر می کند... و کارمندان متعهد شاهد افزایش بهره وری خود خواهند بود تا به درخشش نام شما کمک کنند!

تناسب در شرکت: به اندازه آن موقعیت مهم است

هنگامی که در میانه مراحل استخدام هستید، سعی می کنید افرادی را انتخاب کنید که استعدادهای لازم را برای مقابله با چالش هایی که می خواهید به آنها بدهید را داشته باشند. احتمالاً شما هم به دنبال افرادی هستید که احساس می کنید با آنها کلیک کنید، هم با شما و هم با افرادی که سازمان شما را تشکیل می دهند!

همین امر در مورد تطابق کامل با فرهنگ سازمانی شما نیز صدق می کند: شما می خواهید افرادی را در تیم خود داشته باشید که با فرهنگ سازمانی که شما ساخته اید به خوبی پیش بروند.

و برعکس، این افرادی که می خواهند برای شما کار کنند به جرات امیدوارند که آنها نیز شانس کار در شرکتی را داشته باشند که به آنها می پیوندد و می خواهند در آن شغل خوبی داشته باشند!

مسئله 1: فرهنگ سازمانی را حفظ کنید

چالش اصلی هر شرکتی که مایل به ایجاد یک فرهنگ سازمانی سالم است، حفظ آن است. اعمال شما باید منعکس کننده آن باشد و شما باید کاملاً آن را به یک عنصر متحد تبدیل کنید. با پرورش فرهنگ سازمانی، به افزایش مشارکت کارکنان خود دست خواهید یافت. حتی بهتر! اگر تطابق واقعی بین ارزش‌های شما و افرادی که سازمان شما را تشکیل می‌دهند وجود داشته باشد، افزایش قابل توجهی در رضایت شغلی خواهید دید.

هر کسی که می گوید افزایش رضایت شغلی به معنای کاهش گردش مالی است.

مسئله شماره 2: آن را همیشه اعمال کنید

فرهنگ سازمانی نیز باید همیشه در شرکت وجود داشته باشد. شما نباید ارزش ها، اخلاق یا محیط کاری خود را روز به روز تغییر دهید. فرهنگ باید غیر پراکنده باشد تا بتوانیم احساس کنیم که واقعاً خودمان هستیم. اگر دیدگاه جهانی ما دائماً در حال تغییر است، چگونه کارکنان خود را درگیر و انگیزه دهیم؟

استفاده مداوم از آن به معنای عدم بهبود آن نیست، برعکس! شما فقط باید از تطبیق فرهنگ سازمانی خود با یک موقعیت خاص یا انتخابی بودن بر اساس افرادی که در شرکت با آنها صحبت می کنید اجتناب کنید.

چالش شماره 3: همه اعضای تیم را درگیر کنید

فرهنگ شرکتی باید همه کارکنان را درگیر کند. حتی ممکن است به جای تحمیل توسط مدیریت ارشد، در تیم شما متولد شود. فقط باید به طور طبیعی انجام شود و افراد احساس کنند بخشی از فرآیند کاشت هستند. آنها را درگیر کنید و می توانید از مزایای بزرگی بهره مند شوید!

به گفته موسسه مشاوره مدیریت غزال «خوشبختی در کار مفهومی مهم‌تر از مشارکت است. این در مورد تامین منابعی است که فرد برای حفظ و توسعه آن تعهد نیاز دارد. کارمند باید بخشی از این فرآیند باشد

افرادی که سازمان شما را تشکیل می دهند باید احساس کنند که در هیئت مدیره هستند و از شیوه زندگی فرهنگی شما استقبال کنند. همه باید در یک مسیر حرکت کنند تا آن کار کند، از این رو مهم است که کل تیم را وارد کنید تا سعی کنید همیشه آن را بهینه کنید. در صورت نیاز آن را روی دیوارهای خود بنویسید!

آنچه در مورد فرهنگ سازمانی باید به خاطر داشت

برای موفقیت، سازمان ها باید فرهنگ سازمانی خوبی را ایجاد کنند، آن را پرورش دهند و مردم را به مشارکت فعال دعوت کنند.

فردی که روی «صندلی مناسب» ننشیند (شنا بر خلاف جزر و مد، ناتوانی در عملکرد بهینه در یک موقعیت)، نمی تواند موفقیت طولانی مدت را در شغل خود تجربه کند. همین امر در مورد کسی که در سازمان درستی نیست نیز صدق می کند.

برای جلوگیری از فرسودگی شغلی، باید بین فرد و سازمان تطابق و تناسب وجود داشته باشد. راه‌هایی برای فهمیدن اینکه تناسب بین یک فرد و یک کسب‌وکار درست است وجود دارد.

در AtmanCo، فرهنگ سازمانی ما مبتنی بر "کارکنان شاد، شرکت موفق" است ... و ما تضمین می کنیم که شرکت ما فوق العاده کارآمد است!!

نمودار سازمانی چیست؟

چارت سازمانی چیست و چه مزیتی دارد؟ ساختار داخلی یک سازمان یا کسب و کار را نشان می دهد. کارمندان و عملکردها با مستطیل ها یا انواع دیگری از اشکال نشان داده می شوند که گاهی اوقات با عکس ها، جزئیات تماس، پیوندها، نمادها یا تصاویر تکمیل می شوند. خطوط مستقیم یا زاویه دار سطوح بین آنها را به هم متصل می کند. نرم افزار نمودار سازمانی آنلاین ما به شما این امکان را می دهد که سلسله مراتب و موقعیت افراد، موقعیت ها و بخش هایی که سازمان را تشکیل می دهند را به وضوح نشان دهید.

انواع مختلف نمودارهای سازمانی چیست؟

بهترین قالب برای نمودار سازمانی چیست؟ بسته به نیاز شما و نوع سازمان شما، ممکن است بهتر باشد یک نوع غیر سنتی از قالب چارت سازمانی را انتخاب کنید. سه دسته اصلی نمودار سازمانی وجود دارد: سلسله مراتبی، ماتریسی و مسطح.

نمودار سازمانی سلسله مراتبی:

 این نمودار رایج ترین نوع است و مترادف با نمودار سلسله مراتبی است. سلسله مراتب شکلی از هرم است که در آن یک گروه یا شخص در راس قرار دارد، در حالی که آنهایی که قدرت کمتری دارند در پایین تر قرار دارند. به یک سلطنت با یک پادشاه یا ملکه در راس، یا یک تجارت با مدیر عامل در راس فکر کنید. در یک سلسله مراتب، اعضا به طور کلی با مافوق و زیردستان ارتباط برقرار می کنند.

نمودار سازمانی ماتریسی:

معمولاً فقط در مواردی استفاده می شود که افراد به چندین مدیر وابسته باشند. شرکتی را با تیمی از طراحان گرافیک مثال بزنید که همگی به طراح گرافیک پاسخ می دهند. طراحان گرافیک روی پروژه های دیگری نیز کار می کنند که توسط مدیر پروژه خودشان هدایت می شوند. در این صورت طراحان گرافیک دو مدیر دارند.

نمودار سازمانی مسطح:

این نوع چارت سازمانی که گاهی به آن چارت سازمانی افقی نیز گفته می شود، سطوح مدیریتی میانی کمی دارد یا اصلاً وجود ندارد و عموماً از دو سطح مدیریت و کارگران تشکیل شده است. در این گونه شرکت ها، کارکنان وظایف بیشتری دارند و به طور مستقیم در تصمیم گیری دخالت دارند.

روابط در نمودارها گاهی اوقات به عنوان روابط سلسله مراتبی (یا زنجیره فرمان) نامیده می شوند. آنها روابط مدیر و زیردستان و همچنین روابط جانبی را نشان می دهند که به افراد در همان سطح اشاره دارد. در روابط سلسله مراتبی، ممکن است خطوط ثابتی داشته باشید که خطوط اصلی قدرت را نشان می دهد، یا خطوط نقطه چینی که خطوط ثانویه اختیار را نشان می دهد. تا زمانی که روابط رسمی واضح باشد، هیچ قانون سخت و سریعی در مورد نمادها و خطوط مورد استفاده در فلوچارت ها وجود ندارد.

تفاوت بین رهبری و مدیریت چیست؟

مردم اغلب تفاوت مدیریت و رهبری را به عنوان یک چیز اشتباه می گیرند، اما در اصل آنها بسیار متفاوت هستند. تفاوت اصلی بین این دو این است که رهبران افرادی را دارند که آنها را دنبال می کنند، در حالی که مدیران افرادی دارند که به سادگی برای آنها کار می کنند.

رهبری به معنای ایجاد انگیزه در افراد برای درک و باور به چشم‌اندازی است که شما برای شرکت تعیین کرده‌اید و برای دستیابی به اهدافتان با شما همکاری کنند.

در حالی که مدیریت بیشتر در مورد اداره کار و اطمینان از انجام فعالیت های روزمره آنطور که باید انجام می شود. با این حال، برای اینکه صاحب یک کسب و کار کوچک موفق باشد، باید هم رهبر و هم مدیری قوی باشد تا تیم خود را به کار در جهت چشم انداز موفقیت تشویق کند.

بنابراین رهبری و مدیریت باید دست به دست هم بدهند. اگرچه آنها یکسان نیستند، اما پیوند نزدیکی دارند و مکمل یکدیگر هستند. هر تلاشی برای تفکیک این دو در یک سازمان احتمالاً بیش از آن که حل کند مشکلاتی را ایجاد می کند.

برای موفقیت هر شرکتی، به مدیریتی نیاز دارد که بتواند کارکنانش را برنامه ریزی، سازماندهی و هماهنگ کند و رهبرانی که الهام بخش و برانگیخته شوند تا بهترین عملکرد را داشته باشند. تفاوت مدیریت و رهبری را در ادامه می خوانید.

اما، یک رهبر چه می کند؟

رهبران تمایل به تمجید از موفقیت و هدایت افراد دارند، در حالی که مدیران برای یافتن عیوب تلاش می کنند. یک رهبر موفق تصویری از آنچه می بیند برای شرکت امکان پذیر است را ترسیم می کند و برای الهام بخشیدن و مشارکت افراد خود در تبدیل آن چشم انداز به واقعیت کار می کند.

به جای اینکه افراد را فقط به عنوان یک مجموعه خاص از مهارت ها ببینند، فراتر از آنچه می توانند انجام دهند فکر می کنند و آنها را فعال می کنند تا بخشی از چیزی بسیار بزرگتر باشند.

یک رهبر در تجارت به خوبی می داند که چگونه تیم های با عملکرد بالا می توانند در هنگام کار با یکدیگر به جای اینکه افراد به طور مستقل کار می کنند، کارهای بیشتری انجام دهند.

چگونه تفاوت را درک کنیم

هم مدیران و هم رهبران باید درک کنند که چه کاری باید انجام دهند و برای دستیابی به برتری در انجام آن، باید ماهیت تفاوت بین خود را درک کنند.

این یک موضوع تفاوت مدیریت و رهبری تعریف است - درک اینکه چگونه نقش ها متفاوت هستند و کجا ممکن است همپوشانی داشته باشند. به عنوان مثال، مدیران با کنترل موقعیت ها برای رسیدن به اهداف خود یا فراتر از آن، بر تعیین، اندازه گیری و دستیابی به اهداف تمرکز خواهند کرد. در حالی که رهبران بر روی این اهداف و انگیزه دادن به افراد برای دستیابی به آنها تمرکز خواهند کرد.

شما باید به یکی بدون دیگری فکر کنید تا واقعاً تفاوت‌هایی را که بین آنها وجود دارد ببینید، زیرا مدیریت بدون رهبری فقط منابعی را برای حفظ کنترل می‌کند.

با مدرک مدیریت کسب و کار چه کاری می توانید انجام دهید؟

گاهی مراقبت از خانواده به معنای مراقبت از خود است. تصمیم شما برای کسب مدرک به همان اندازه برای شماست که برای آنها. به همین دلیل است که می خواهید شغلی را انتخاب کنید که نه تنها از افرادی که دوست دارید حمایت کند، بلکه به شما امکان می دهد از رفتن به سر کار هر روز لذت ببرید.

شما در تمام طول زندگی خود در مشاغل مختلفی کار کرده اید، اما آماده راه اندازی یک شغل هستید. شما متعهد به برداشتن گام‌های لازم برای تثبیت خود در زمینه کسب‌وکار هستید، جایی که گزینه‌ها بسیار زیاد است. جای تعجب نیست که برای کمک به دستیابی به این هدف، به دریافت مدرک مدیریت کسب و کار فکر می کنید.

قبل از کاوش در بسیاری از مشاغل مشاوره مدیریت کسب و کار در آنجا، مفید است که با عناصر آموزشی که به تجهیز دانشجویان برای چنین موقعیت هایی کمک می کند آشنا شوید. برنامه درسی در یک برنامه مدیریت کسب و کار، زیرکی اساسی کسب و کار مورد نیاز برای موفقیت در این صنعت پویا را پوشش می دهد.

فارغ از سطح مدرک، رشته های مدیریت کسب و کار می توانند انتظار کسب اطلاعات بیشتر در مورد اصول کسب و کار، اثربخشی سازمانی، تجزیه و تحلیل داده ها، مدیریت روابط و موارد دیگر را داشته باشند. بیایید نگاهی دقیق‌تر به انواع دوره‌هایی بیندازیم که می‌توانید در مقطع کاردانی یا کارشناسی انتظار داشته باشید.

دوره های مشترک کاردانی مدیریت بازرگانی:

اصول مالی

·        تجزیه و تحلیل کسب و کار و هوش

·        مدیریت منابع انسانی

·        مدیریت عملکرد و پروژه

·        خدمات مشتری

·        دوره های لیسانس متداول مدیریت بازرگانی:

·        حسابداری برای مدیران کسب و کار

·        قانون تجارت و رفتار اخلاقی

·        تصمیم گیری مالی و مدیریت ریسک

·        توسعه تیم پویا

تحلیل رفتار سازمانی

دوره های ذکر شده در بالا به تجهیز مشاوره مدیریت کسب و کار به مجموعه مهارت های همه کاره ای کمک می کند که می تواند در موقعیت های مختلف در این زمینه اعمال شود. گزینه های مناسب زیادی برای دارندگان مدرک کاردانی و کارشناسی وجود دارد. بیایید برخی از مشاغل رایج مدیریت کسب و کار را بررسی کنیم.

با مدرک کاردانی مدیریت کسب و کار چه کاری می توانید انجام دهید؟

کسب مدرک کاردانی در مدیریت کسب و کار این پتانسیل را دارد که تأثیر مثبتی بر آینده شغلی و پتانسیل درآمد شما داشته باشد. طبق اداره آمار کار (BLS) در سال 2017، دارندگان مدرک کاردانی به طور متوسط ​​سالانه 6864 دلار بیشتر از کسانی که فقط دیپلم دبیرستان داشتند، درآمد داشتند.

دانستن این عالی است، اما چه فرصت هایی برای دارندگان مدرک کاردانی وجود دارد؟ برای کمک به ارائه ایده بهتر از آنچه در دسترس است، بیش از 155000 آگهی شغلی را در سال گذشته تجزیه و تحلیل کردیم.

1. کارمندان حسابداری، حسابداری و حسابرسی

کارگران در این حوزه ها بر نظارت و نگهداری سوابق مالی شرکت تمرکز می کنند. وظایف معمولاً شامل کدگذاری اسناد طبق رویه، ثبت و خلاصه کردن داده‌های عددی از طرف شرکت و تطبیق هرگونه اختلاف مالی یافت شده در حین رعایت سیاست‌های فدرال، ایالتی و شرکت است.

2. معاون اداری

دستیاران اداری معمولاً به تماس های تلفنی پاسخ می دهند، جلسات را برنامه ریزی می کنند، اطلاعات پایگاه داده را به روز می کنند، فاکتورها را تهیه می کنند و نامه های دریافتی و خروجی را مدیریت می کنند. این کارکنان باید سازماندهی شده و جزئیات گرا باشند، زیرا آنها مسئولیت انواع وظایف اداری را بر عهده دارند که کسب و کارها را به خوبی اداره می کند.

3. همکار فروش

این کارگران را می‌توان در طیف وسیعی از صنایع یافت اگر محصول یا خدماتی وجود داشته باشد، کسب‌وکارها به کسی برای فروش آن نیاز دارند. آنها تخصص در مورد کالا ارائه می دهند، به سوالات مشتریان پاسخ می دهند و معاملات را پردازش می کنند. بسیاری از این موقعیت ها پتانسیل دریافت پورسانت را دارند، که در صورت یافتن موقعیت و ساختار پرداخت مناسب، می تواند پتانسیل درآمدزایی شما را افزایش دهد.

4. همکار خدمات مشتری

دقیقاً در عنوان وجود دارد - همکاران خدمات مشتری همه در مورد خدمت به مشتری هستند. خواه گوش دادن به سوالات یا نگرانی های مشتری، سفارش دادن، ارائه اطلاعات در مورد محصولات و خدمات یا ثبت جزئیات اطلاعات تماس مشتری باشد، این متخصصان کسب و کار مطمئن می شوند که مشتریان و مشتریان دیده می شوند. صبر و درک در این موقعیت بسیار زیاد است، زیرا همکاران خدمات مشتری اغلب به شکایات مشتریان گوش می دهند و برای حل آنها تلاش می کنند.

5. بانکدار شخصی

یک بانکدار شخصی کل روابط مشتری با یک بانک خرده فروشی را اداره می کند. از وام ها و حساب های شخصی گرفته تا صندوق های امانی و سرمایه گذاری. بنابراین، این بانکداران دانش گسترده ای در مورد محصولات و خدمات ارائه شده توسط یک بانک دارند. آنها می توانند با پاسخ دادن به سؤالات مشتریان و کمک به آنها در تصمیم گیری صحیح برای امور مالی خود، خدمات عالی به مشتریان ارائه دهند. آنها نقطه مرکزی تماس مشتریان هستند.