بازاریابی محتوا چیز جدیدی نیست. در پس این مفهوم، ایده ارائه محتوای باکیفیت و غیرتجاری مرتبط با علایق مصرف کننده برای حفظ لینک و تامین غیرمستقیم منافع شرکت وجود دارد. برای مثال، راهنمای معروف خوراک شناسی میشلن، از یک ابتکار بازاریابی محتوا که توسط سازنده تایر به همین نام راه اندازی شده است، نشات می گیرد. در آن زمان، شرکت در Bibendum این ایده را داشت که یک نشریه کوچک را به مشتریان خود که مایل به سفر در حومه شهر با ماشین زیبای خود مجهز به لاستیک های جدید هستند، ارائه دهد. این شامل توصیه های فنی، اما همچنین ایده های توریستی و رستوران های خوب برای کشف بود.
استراتژی بازاریابی محتوا اخیراً با ظهور وب و حتی بیشتر از آن شبکه های اجتماعی به روز شده است. از آن زمان به بعد، مصرف کننده نشان داد که کمتر از تبلیغات استقبال می کند، زیرا همه می توانند محتوایی را که می خواهند مصرف کنند و چه زمانی می خواهند انتخاب کنند. بنابراین، تبلیغکنندگان مجبور شدهاند رویکردهای دیگری را اتخاذ کنند تا محتوایی مطابق با انتظارات مصرفکننده ارائه دهند و از این طریق، پیوند را حفظ کرده و دید آنلاین خود را تقویت کنند.
امروزه بازاریابی محتوا شامل روش ها و تکنیک هایی برای تقویت جایگاه یک برند از طریق طراحی، تولید و توزیع محتوای متنی، تصویری، صوتی یا تصویری است.
بازاریابی درونگرا، توسعه بازاریابی محتوا، مبتنی بر استراتژی تولید محتوا است که بازدیدکنندگان را جذب می کند و سپس آنها را به سرنخ و سپس به مشتری تبدیل می کند.
این با بازاریابی برونگرا مخالف است، مفهومی که برای واجد شرایط بودن استفاده از تبلیغات غیر هدفمند و مزاحم استفاده می شود. در بازاریابی درونگرا، ایده این است که اولین تماس را با مصرف کننده از طریق ارائه محتوای مرتبط با مراکز مورد علاقه یا دغدغه های او، اما بدون داشتن حرفه تجاری، با مصرف کننده برقرار کنید. از طریق اجرای یک تونل تبدیل، میل این است که این پیوند در طول زمان حفظ شود، با پیشنهاد دریافت منظم محتوای ارزش افزوده ای که می تواند مورد علاقه او باشد، و از این طریق او را به فکر کردن یک پیشنهاد خدمات یا محصولی در ردیف قرار دهد. با نیازهایشان
بازاریابی ورودی همچنین تکنیکهای پیچیده دیگری را برای همراهی مشتری در طول سفر آنلاین او اجرا میکند و تجربه بهینه را برای او تضمین میکند. فراتر از تولید محتوا، اتوماسیون بازاریابی یا پرورش رهبری، مشارکت در شبکه های اجتماعی یا حتی وبلاگ نویسی را به طور قابل توجهی می توان نام برد.
با شبکه های اجتماعی و پلتفرم های محتوا، از فیس بوک گرفته تا تیک تاک و یوتیوب، شخصیت های جدیدی ظهور کرده اند. امروزه، برندها از تکیه بر قدرت نفوذ خود برای تبلیغ یک محصول یا دستیابی به اهداف مخاطبان کاملاً تعریف شده دریغ نمیکنند.
اینفلوئنسر مارکتینگ در اجرای رویکردهای مطالعه شده برای افزایش آگاهی از برند از طریق این تأثیرگذاران نهفته است. برای مثال، برند میتواند از طریق توافقنامههای تجاری، یک تأثیرگذار را که با او ارزشهای مشترکی دارد، متقاعد کند که درباره محصولش صحبت کند. در موارد دیگر، میتواند رویکردهای ساختارمندتری را برای ایجاد مشترک محتوا یا حتی محصولات، به عنوان مثال، در رویکرد برندسازی مشترک، با شخصیت برجسته ایجاد کند.
اخیراً متخصصان بازاریابی با تمایل به درک بهتر، پیشبینی و تأثیرگذاری بر احساسات، انتخابها، علاقهمندیها، دوست نداشتنها و رفتارهای مصرفکنندگان به علوم اعصاب علاقه نشان دادهاند. این همان چیزی است که امروزه به عنوان بازاریابی عصبی شناخته می شود. این رشته نوظهور به لطف شناسایی مکانیسمهای عصبی، مانند فعالسازی نواحی خاص مغز، مطالعه دقیق تأثیرات یک آگهی، پیام یا بستهبندی و همچنین طراحی و ساختار یک صفحه وب را بر روی مصرفکننده ممکن میسازد. . به این ترتیب می توان ابزارهای متقاعدسازی مصرف کننده را به میزان قابل توجهی بهبود بخشید.
در اینجا 4 مثال از یک استراتژی بازاریابی موفق آورده شده است:
Leroy Merlin، یک برند متخصص در زمینه DIY، تصمیم گرفته است تا یک استراتژی بازاریابی محتوا را بر اساس ویدیوهای اختصاص داده شده به حوزه انتخابی خود اجرا کند. هدف آن افراد با تجربه DIY و همچنین مبتدیان است. این ویدیوها در بین مردم بسیار محبوب هستند. علاوه بر این، Leroy Merlin یک پلت فرم آموزشی ارائه می دهد که همیشه توصیه ها و بهترین روش ها را ارائه می دهد تا مشتریانش در طول کار خود مستقل باشند. این استراتژی بازاریابی فی بنابراین مشتریان خود را خوشحال می کند و با قرار دادن نام تجاری به عنوان یک متخصص، مشتریان بالقوه را جذب می کند.
نایک، برند معروف کالاهای ورزشی، استراتژی بازاریابی دیجیتال خود را بر کیفیت محتوا متمرکز کرده است نه کمیت. در واقع، نایک چهار محتوا در ماه منتشر می کند. با این حال، این برند در شبکه های اجتماعی بسیار پاسخگو است و از توییتر برای مدیریت خدمات پس از فروش خود استفاده می کند. اکثر نشریات نایک کمپین های تبلیغاتی بزرگ همه کانالی را همراهی می کنند. از تبلیغات پولی استفاده می کند و برای تأثیرگذاران اصلی جذابیت دارد.
HootSuite یک راه حل مدیریت رسانه های اجتماعی را ارائه می دهد. این برند یک استراتژی بازاریابی ایجاد کرده است که نتایج بسیار مثبتی را به همراه داشته است. تیم های HootSuite طرفداران «بازی تاج و تخت» هستند. بنابراین آنها از تیتراژ سریال برای ساختن یک ویدیو الهام گرفتند. این ویدیو همچنین بین این سری و محصولات این برند ارتباط برقرار می کند. برای تاثیر بیشتر، HootSuite زمان انتشار را همزمان با پخش اولین قسمت از فصل جدید سریال تعیین کرد.
سیرز، یک گروه توزیع بزرگ در ایالات متحده، سایت "FitStudio" را به طور تخصصی در زمینه تناسب اندام توسعه داده است. کارشناسان این رشته محتوایی با ارزش افزوده بالا ارائه می دهند. کاربران اینترنت در تعامل هستند، نظر می دهند و آنها را به اشتراک می گذارند. سپس سیرز اثرات مثبت کمپین های خود را با ابزارهایی که در شبکه های اجتماعی در اختیار دارد می سنجد. محتوا به طور سنتی حمایت می شود، اما همچنین در پلتفرم های مختلف Sears.