در برخی موارد، احتمالاً یک نمودار سازمانی برای شرکت خود دیده اید. و احتمالاً می توانیم حدس بزنیم که چه شکلی به نظر می رسد. چارت سازمانی معمولی مانند یک هرم به نظر می رسد، مدیران سطح C شما در بالا با خطوطی که تا مدیریت میانی و در نهایت کارمندان در سطح کارکنان کشیده می شوند.
اما هر شرکتی با نمودارهای سازمانی سلسله مراتبی بهترین عملکرد را ندارد. بسیاری از انواع نمودارهای سازمانی وجود دارند زیرا انواع مختلفی از ساختارهای سازمانی وجود دارند.
بیایید هفت نوع متداول ساختارهای سازمانی و دلایلی را که چرا ممکن است هر یک از آنها را در نظر بگیرید مرور کنیم.
نمودار سازمانی هرمی شکلی که قبلاً به آن اشاره کردیم به عنوان نمودار سازمانی سلسله مراتبی شناخته می شود. این رایج ترین نوع ساختار سازمانی است – زنجیره فرماندهی از بالا (مثلاً مدیر عامل یا مدیر) به پایین (مثلاً کارمندان سطح ابتدایی و پایین) می رود و هر کارمند یک سرپرست دارد.
· سطوح اقتدار و مسئولیت را بهتر تعریف می کند
· نشان می دهد که هر فرد به چه کسی گزارش می دهد یا با چه کسی در مورد پروژه های خاص صحبت می کند
· کارکنان را با مسیرهای شغلی روشن و شانس ارتقاء انگیزه می دهد
· به هر کارمند یک تخصص می دهد
· ایجاد رفاقت بین کارمندان در همان بخش
نکات معایب
می تواند نوآوری یا تغییرات مهم را به دلیل افزایش بوروکراسی کند کند
می تواند باعث شود که کارکنان به جای کل شرکت به نفع بخش عمل کنند
می تواند باعث شود کارمندان سطح پایین احساس کنند مالکیت کمتری دارند و نمی توانند ایده های خود را برای شرکت بیان کنند
مشابه یک ساختار سازمانی سلسله مراتبی، یک ساختار سازمانی عملکردی با پست هایی با بالاترین سطوح مسئولیت در بالا شروع می شود و از آنجا پایین می آید. با این حال، در درجه اول، کارکنان بر اساس مهارت های خاص خود و عملکرد مربوطه آنها در شرکت سازماندهی می شوند. هر بخش جداگانه به طور مستقل مدیریت می شود.
مزیت ها
· به کارمندان اجازه می دهد تا روی نقش خود تمرکز کنند
· تخصص را تشویق می کند
· به تیمها و بخشها کمک کنید تا احساس کنند که خود تعیین میکنند
· در هر شرکت با اندازه ای به راحتی مقیاس پذیر است
معایب
· می تواند سیلو در یک سازمان ایجاد کند
· ارتباطات بین بخشی را مختل می کند
· فرآیندها و استراتژی ها را برای بازارها یا محصولات مختلف در یک شرکت مبهم می کند
یک ساختار سازمانی افقی یا مسطح برای شرکتهایی که سطوح کمی بین مدیران ارشد و کارکنان سطح کارکنان دارند، مناسب است. بسیاری از کسبوکارهای نوپا قبل از اینکه به اندازه کافی بزرگ شوند تا بخشهای مختلف را ایجاد کنند، از ساختار سازمانی افقی استفاده میکنند، اما برخی از سازمانها این ساختار را حفظ میکنند زیرا نظارت کمتر و مشارکت بیشتر همه کارکنان را تشویق میکند.
مزیت ها
· به کارکنان مسئولیت بیشتری می دهد
· ارتباطات بازتر را تقویت می کند
· هماهنگی و سرعت اجرای ایده های جدید را بهبود می بخشد
معایب
· می تواند سردرگمی ایجاد کند زیرا کارمندان سرپرست روشنی برای گزارش دادن ندارند
· می تواند کارکنانی با مهارت ها و دانش عمومی تر تولید کند
· هنگامی که شرکت فراتر از وضعیت راه اندازی رشد کند، حفظ آن دشوار است
در ساختارهای سازمانی تقسیمی، بخش های یک شرکت بر منابع خود کنترل دارند و اساساً مانند شرکت خود در سازمان بزرگتر عمل می کنند. هر بخش میتواند تیم بازاریابی، تیم فروش، تیم فناوری اطلاعات و غیره خود را داشته باشد. این ساختار برای شرکتهای بزرگ به خوبی کار میکند، زیرا بخشهای مختلف را قادر میسازد تا بدون نیاز به گزارش دادن به چند مدیر اجرایی، تصمیمگیری کنند.
بسته به تمرکز سازمان شما، چند تغییر وجود دارد که باید در نظر بگیرید.
بخش ها بر اساس بازار، صنعت یا نوع مشتری از هم جدا می شوند. یک شرکت بزرگ کالاهای مصرفی، مانند تارگت یا والمارت، ممکن است کالاهای بادوام خود (پوشاک، لوازم الکترونیکی، مبلمان و غیره) را از بخش های غذایی یا تدارکات خود جدا کند.
بخش ها با خط تولید از هم جدا می شوند. به عنوان مثال، یک شرکت فناوری ممکن است یک بخش اختصاص داده شده به ارائههای ابری خود داشته باشد، در حالی که بقیه بخشها بر روی ارائههای نرمافزار مختلف تمرکز دارند - به عنوان مثال، Adobe و مجموعه خلاقانه آن از Illustrator، Photoshop، InDesign و غیره.
نمودار سازمانی ماتریسی مانند یک شبکه به نظر می رسد و تیم های متقابلی را نشان می دهد که برای پروژه های خاص تشکیل می شوند. به عنوان مثال، یک مهندس ممکن است به طور منظم به بخش مهندسی (به رهبری یک مدیر مهندسی) تعلق داشته باشد اما روی یک پروژه موقت (به رهبری مدیر پروژه) کار کند. نمودار سازمانی ماتریس هر دوی این نقش ها و روابط گزارش را به حساب می آورد.
· به سرپرستان اجازه می دهد تا به راحتی افراد را بر اساس نیازهای یک پروژه انتخاب کنند
· دید پویاتری از سازمان می دهد
· کارکنان را تشویق می کند تا از مهارت های خود در ظرفیت های مختلف جدا از نقش اصلی خود استفاده کنند
معایب
تضاد بین مدیران بخش و مدیران پروژه را نشان می دهد
می تواند بیشتر از سایر انواع نمودار سازمانی تغییر کند
جای تعجب نیست که یک ساختار سازمانی مبتنی بر تیم، کارمندان را بر اساس (چه چیز دیگری؟) تیم ها گروه بندی می کند - تیم های اسکرام یا تیم های ببر را در نظر بگیرید. ساختار سازمانی تیمی برای برهم زدن سلسله مراتب سنتی، تمرکز بیشتر بر حل مشکلات، همکاری و دادن کنترل بیشتر به کارکنان است.
مزیت ها
· بهره وری، عملکرد و شفافیت را با شکستن سیلوها افزایش می دهد
· ذهنیت رشد را ترویج می کند
· با ترغیب افراد به حرکت جانبی، مدلهای شغلی سنتی را تغییر میدهد
· به تجربه ارزش می دهد تا ارشدیت
· حداقل مدیریت را می طلبد
· به خوبی با شرکت های چابک با تیم های اسکرام یا ببر سازگار است
معایب
· برخلاف تمایل طبیعی بسیاری از شرکتها به یک ساختار کاملاً سلسله مراتبی است
· ممکن است مسیرهای تبلیغاتی را برای کارمندان کمتر روشن کند
· ببینید چرا تشکیل تیم های ببر یک حرکت هوشمندانه برای سازمان شما است.
این روزها، تعداد کمی از کسب و کارها همه خدمات خود را زیر یک سقف دارند و دستکاری در میان فروشندگان، پیمانکاران فرعی، فریلنسرها، مکان های خارج از سایت و دفاتر ماهواره ای می تواند گیج کننده باشد. ساختار سازمانی شبکه ای به گسترش منابع معنا می دهد. همچنین می تواند ساختار داخلی را توصیف کند که بیشتر بر ارتباطات و روابط باز متمرکز است تا سلسله مراتب.
مزیت ها
· وب پیچیده روابط داخلی و خارجی در شرکت ها را تجسم می کند
· به شرکت ها اجازه می دهد تا انعطاف پذیرتر و چابک تر باشند
· به همه کارکنان قدرت بیشتری برای همکاری، ابتکار عمل و تصمیم گیری بدهید
· به کارکنان و ذینفعان کمک می کند تا جریان کار و فرآیندها را درک کنند
معایب
· هنگام برخورد با بسیاری از فرآیندهای خارج از سایت، می تواند به سرعت بیش از حد پیچیده شود
· می تواند کار را برای کارمندان دشوارتر کند که بدانند چه کسی حرف آخر را می زند
· نیازهای سازمان خود از جمله فرهنگ شرکتی که می خواهید توسعه دهید را در نظر بگیرید و یکی از این ساختارهای سازمانی را انتخاب کنید.